سعید حجاریان در یک سخنرانی انتخابات سال ۱۳۷۶ را تحولی استثنایی
در عرصه سیاسی ایران توصیف کرد، ولی تکرار آن را بعید ندانست. عباس عبدی نیز ناکامی
دوران اصلاحات را به شکاف میان قدرت و مسئولیت در ساختار سیاسی ایران نسبت داد.
سعید حجاریان، از چهرههای معروف
"جنبش اصلاحات" در ایران پس از مدتها توانست در دانشکده فنی دانشگاه تهران
در یک سخنرانی با عنوان " "دوم خرداد تلاقی جمهوریت و مشروطیت" سخن
بگوید و تحلیل خود از دلایل و ویژگیهای جنبش دوم خرداد را ارائه کند.
در انتخابات ریاست جمهوری هفتم در سال ۱۳۷۶ بر خلاف بسیاری از
پیشبینیها که اکبر ناطق نوری، نامزد اصلی حاکمیت را برنده میدانستند ، محمد خاتمی
به گونهای غیرمنتظره ۲۰ میلیون رای را از خود کرد و به ریاست جمهوری انتخاب شد.
به نوشته رسانههای ایران، حجاریان که به خاطر ترور سال
۱۳۷۸ همچنان از آسیب جسمی رنج میبرد، در سخنرانی روز دوشنبه (۴ خرداد/ ۲۵ مه) با استقبال
گرم دانشجویان روبرو شد.
او در اظهارات شفاهی کوتاه خود با اشاره به این که انجام سخنرانی
مشابهای را سال پیش ممنوع کرده بودند، گفت که برگزاری این سخنرانی میتواند نشانهای
از بهبود نسبی فضای سیاسی تلقی شود.
حجاریان با استقبال از گشایش منجر به احیای فعالیت شماری از
انجمنهای اسلامی، از این روند استقبال کرد.
احیای فعالیت این انجمنها گرچه با گشایشهای محدود در فضای
کنونی بیارتباط نیست، ولی ظاهرا سایر تشکلهای دانشجویی همچنان با مشکلات و موانع
زیادی برای فعالیت روبرو هستند.
پس از اظهارات شفاهی کوتاه حجاریان، متن سخنرانی اصلی او که
به دلایل و ویژگیهای جنبش دوم خرداد اختصاص داشت توسط یکی از دانشجویان حاضر خوانده
شد.
ویژگیهای جنبش دوم خرداد
حجاریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ را که بعدها به مبدا
جنبش اصلاحطلبی تعبیر شد، به لحاظ پارهای از ویژگیها از سایر انتخابات ملی پس از
انقلاب متفاوت دانست. او در توضیح این ویژگیها به مسئله "رقابت" اشاره کرد
که از نظر او در تمامی انتخابات ریاستجمهوری عنصری غایب بود.
حجاریان گفت که تنها در انتخابات دوم خرداد بود که به رغم پیشبینیها،
نامزد مورد نظر هسته اصلی قدرت از کسب آرا ناتوان ماند، «سنت رقابت در انتخابات ریاست
جمهوری نهادینه شد و قدرت بدون خشونت و حاشیه به آرامی دست به دست شد».
همین رقابت از نظر حجاریان باعث شد که مشارکت در انتخابات که
در سالهای پس از انقلاب سیر نزولی داشت به یک باره در سال ۱۳۷۶ جهش کند و از آن به
عنوان "حماسه" یاد شود.
او تاکید کرد که «هرچه رقابت جدیتر، آزادانهتر و منصفانهتر
باشد، مشارکت نیز بالا میرود. همین امر موجب تضمین رابطه دولت- ملت میشود. اگر شورای
نگهبان در دوم خرداد خاتمی را رد صلاحیت میکرد، روند نزولی ادامه مییافت و ممکن بود
که دیگر مردم اقبالی به صندوق رای پیدا نکنند. شاید به همین دلیل بود که شورای نگهبان
در انتخابات هشتم، ٩ کاندیدا را تایید کرد.»
این موضوع که چرا رویه انتخابات هشتم از انتخابات نهم به بعد
دوباره کمتر تکرار شد در متن حجاریان مورد اشاره قرار نگرفت و مسائل مربوط به انتخابات
پرماجرای سال ۱۳۸۸ و روندهای پس از آن و تاثیر و تاثراتش نسبت به میراث دوم خرداد نیز
بیاشاره ماندند.
گفتمان سازی ویژگی دیگری بود که حجاریان به جنبش دوم خرداد نسبت
داد. از نظر او گفتمان اصلاحات موجد و حاصل این جنبش بود و در برابر این گفتمان «که
میتوان آن را به یک نرمافزار تشبیه کرد، گفتمان رقیبی وجود نداشت و رقیب تنها به
سختافزارهای رسمی متکی بود».
با این همه، حجاریان تصریح کرد که گفتمان اصلاحات گرچه دل طبقه
متوسط را ربوده بود، ولی تاثیری روی طبقات محروم نداشت. او حمایت طبقات محروم از خاتمی
را بیشتر ناشی از این احساس در میان آنها دانست که به دلیل نامنصفانه بودن انتخابات،
نامزد اصلاحطلبان مظلوم واقع شده و همین خاطر باید از او حمایت کردند.
ویژگی آخری که حجاریان برای جنبش دوم خرداد عنوان کرده است به
«میدان آمدن خرده قدرت» و «تاثیرگذاری شهروند متفرد» است در حالی که «کلان قدرت اثرگذاری
نهادها و سازمانهای رسمی» است.
شکست اصلاحات، حاصل شکاف میان قدرت و مسئولیت
سخنران دیگر این مراسم، عباس عبدی، از دیگر چهرههای صاحبنظر
اصلاحات در سالهای پس از ۱۳۷۶، بود. عبدی که در آن سالها به تدریج نظریه لزوم خروج
اصلاحطلبان از حکومت را مطرح کرد، این بار نیز تلویحا از همان سیاست دفاع نمود.
او با اشاره به وجود شکاف میان قدرت و مسئولیت در دوره اصلاحات،
تلویحا به تمرکز قدرت در دست ولی فقیه و پاسخگو نبودن او و همزمان فقدان قدرت لازم
در دست قوه مجریه اشاره کرد، آن هم در حالی که قوه مجریه سکاندار اصلی هدایت کشور تلقی
میشود.
عبدی این شکاف همچنان پا برجا را از
مشکلات موجود در سطح نهاد دولت در دوره اصلاحات خواند و گفت: «اینکه قدرت دست یک نفر
باشد و مسئولیت دست یک نفر دیگر و حتی برعکس، کار درستی نیست. مهم این نیست که قدرت
کجاست، مهم این است که هرجا قدرت وجود دارد به تناسب آن مسئولیت هم وجود داشته باشد
تا اینطور نشود اگر کسی شکست خورد بگوید ما قدرتش را نداریم در حالی که اگر شخصی قدرت
ندارد الزامی ندارد که مسئولیت آن را بپذیرد».
از نظر عبدی، شکاف یادشده قدرت عمل دولت کنونی را نیز میتوان
به به گونهای منفی تحت تاثیر قرار دهد: «این دولت هر کاری میخواهد بکند بکند اما
نباید زیر بار شکاف قدرت و مسئولیت برود و قطعا باید قدرت لازم برای سیاست خارجی وجود
داشته باشد چرا که این فاجعه است که قدرت جایی باشد و مسئولیت جای دیگری قرار بگیرد.»
دولتی که زمینگیر شد و احمدینژاد حاصل آن شد
عبدی دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی را دوره انفعال و عقبگشت
اصلاحطلبان در اعمال قدرت و از عواملی دانست که سال ۱۳۸۴ قدرتگیری محمود احمدینژاد
را سبب شدند: «نابودیهای اقتصادی بعد از ۸۴ نتیجه رکود سیاسی دوره دوم اصلاحات است
و این رکود سیاسی منجر به تبعاتی میشود. چنانچه دیدیم دولت (خاتمی) به شکل نسبی در
مقایسه با انتظاراتی که وجود داشت زمینگیر شد و در نتیجه نیروها از کنارش پراکنده
شدند.»
از نظر عبدی موفقیت اصلاحطلبان در ۱۳۷۶ نتیجه کار جبههای بود،
اما آنها این درس را فراموش کردند و به صفکشی در درون خود و فعالیتهای حزبی روی آوردند:
«فعالیت حزبی برای جامعهای همچون بریتانیا معنا دارد که ثبات و قوام آن مشخص است و
بعد از آن نیروهای سیاسی در آن رقابت میکنند اما در جامعهای که چنین خصوصیاتی ندارد
هر نوع رقابت منجر به سوءاستفاده نیروهایی که آن را نمیخواهند میشود و وجود کاندیداهای
زیاد در آن دوران به این دلیل بود که هر گروهی میخواست نامزد خود را داشته باشد درواقع
وقتی فرایند جبههای فراموش شد، رکن و اصول اساسی در جبهه دوم خرداد نیز با مشکل مواجه
شد.»
عبدی در بخش دیگری از سخنان خود به قدرت رسیدن احمدینژاد و
شعارهای او را با درآمدهای بالای نفتی هم مرتبط دانست و افزود: «اتفاقات سال ۹۲ در
عرصه سیاسی (پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری) محصول تمام شدن درآمدهای
نفتی بود.»