الف) پاسخ به چند سوال
سوال دوم: آیا در اسلام مشروبات الکلی مطلقا
حرام است؟
- توضیحات
مقدماتی: در سال اول بازداشت، یک بار بازپرس شعبه دوم [که یک آخوند سراپا حکومتی
به نام نصرت آبادی است] به بازجوئی من در زندان آمد و چند کاغذ روی میزی که جلوی
من بود گذاشت و گفت بخوان! یکی یکی نشانم میداد؛ آنها تعدادی از پاسخ هائی بود که
من به عریضه ها و نامه های مردم داده بودم؛ بعضی ها سوال شرعی پرسیده بودند و بعضی
نیز درد دل و...؛ یکی از آنها جواب من به نامه ای بود با این سوال: "شخصی
هستم که سالها اعتیاد [به مواد مخدر] دارم، و می خواهم ترک کنم، اما از لحاظ روحی
و عصبی به هم می ریزم، آیا از نظر شرع اسلام ایرادی ندارد که مدتی مشروبات الکی
مصرف کنم [به عنوان جایگزین برای ترک]" من نیز برای او نوشته بودم: "با
شرایط و اهدافی که عنوان کردید، بلامانع است."
نامه ها و سوالتی نیز می رسید از کسانی که در اثر فشارها
قصد خودکشی داشتند ولی با مصرف مشروبات الکی آرام می شدند؛ از من کسب تکلیف میکردند
و من هم مساعدت مینمودم؛ البته من سخن و نظر فوق را [مبنی بر نفی تحریم مشروبات
الکلی] در سخنرانی های عمومی خود عنوان نکرده بودم بلکه از من سوال شد و بنده نیز
آنچه را که حق یافتم بیان کردم؛ ضمن آنکه در گنجینه کتابخانه ای که از منزل ما
مصادره کردند اسنادی موجود هست که من بر اساس آنها چنین نظراتی را مطرح کردم؛ شخصا
اسنادی از فقها و مجتهدین دوران قاجاریه و بعد از آنها در اختیار داشتم که در واقع
سخن من، تکرار فتاوای آنها بوده؛ اگر بر خطاکاری من یقین دارند کتب خطی مصادره شده
و رساله های تحقیقی بنده را در اختیار افکار عمومی قرار دهند؛ به هرحال اینگونه سوالات
از من پرسیده می شد و جواب کلی من نیز همین بود؛ بازپرس چند سند دیگری که بر علیه من
گردآوری کرده بود را نیز مطرح نمود و در حین قرائت آنها می گفت: "شما دین
مردم را خراب کردی!".
در مورد نامه ها و در کل استفتائاتی که از اینجانب درخواست
شده بود، اگر سوال میکردند که نظر فلان مرجعتقلید درباره فلان موضوع چیست؟
اینجانب مدیون بودم که نظر آن مرجع را بگویم؛ ولی در نامه مذکور و سوالات زیادی که
از بنده می شد نظر کلی شرع اسلام و یا نظر شخص من سوال شده بود؛ به هر حال، در اینجا
چند نکته در تحلیل نگاه شریعت به مسئله مشروبات الکلی می نگارم:
- تحلیلی
بر اسناد قرآنی تحریم شرب خمر
آیاتی که در بحث فقهی شرب خمر و مستی درباره آنها بحث میشود عبارتند از "یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما" (بقره، 219)؛ "یا آیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون" (نساء، 43 ) و "یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و النصاب و الزالم رجس من عملا الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون - انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العدوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون" (مائده، 90 و 91)
آیاتی که در بحث فقهی شرب خمر و مستی درباره آنها بحث میشود عبارتند از "یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما" (بقره، 219)؛ "یا آیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون" (نساء، 43 ) و "یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و النصاب و الزالم رجس من عملا الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون - انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العدوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون" (مائده، 90 و 91)
هر سه سوره فوق در مدینه نازل شده اند؛ در آیه دوم
"سکر" و در سه آیه دیگر لفظ "خمر" به کار رفته؛ خمر در تفاسیر
موجود به معنای می و شراب معنا شده؛ در آیه اول، آمده که خمر منافعی دارد ولی
"اثم کبیر" یعنی گناه کبیره است؛ در آیات سوم و چهارم نیز اجتناب از خمر
عنوان گردیده است؛ در آیه دوم صحبتی خمر نیست و از تحریم سکر و مستی نیز چیزی گفته
نشده بلکه صرفا خواندن نماز در این حال نهی شده است.
بنابراین در هیچ کدام از این آیات، خمر و سکر تحریم نشده
اند؛ بلکه بحث گناه کبیره بودن خمر و اجتناب از آن و پرهیز از نماز در مستی عنوان
گردیده؛ و اینها با حرام بودن شرب خمر و سکر، تفاوت دارند!
البته حکم تحریم خمر را با جمع کردن آیه اول که خمر را
گناه کبیره نامیده ("اثم کبیر") و آیه 33 سوره اعراف که هر گناهی را
حرام کرده، استنباط کرده اند "حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الثم و
البغی بغیر الحق"؛ هرچند کنار هم قرار دادن این دو آیه و برقراری ارتباط
مذکور بین آنها معقول و منطقی به نظر میرسد، اما یک ظرافت بزرگ در این استدلال وجود
دارد که باید به آن توجه شود؛ در آیه 33 سوره اعراف می فرماید هر معصیت، گناه و
نافرمانی که به ناحق باشد حرام است؛ قید "بغیر الحق" در این آیه آمده یعنی
یک شرطی را مقرر کرده که نمی توان آنرا نادیده گرفت! به عبارت دیگر، در این استدلال،
شرب خمر، مطلقا تحریم نشده بلکه اگر به ناحق [و بی جا] باشد حرام است!
بحث اینکه مصادیق به حق بودن و ناحق بودن آن چیست جای خود
را دارد [در قسمت بعدی نمونه ای عنوان شده] ولی تا اینجا بنده نتیجه می گیرم که
اگر فرض کنیم اسلام شرب خمر را حرام کرده در این صورت، این تحریم، مطلق نیست! بلکه
تابع مقتضیات و شرایط مربوطه است؛ برای دو قبضه کردن این دلالت، یادآور میشوم که
قواعدی در فقه مطرح است که میگویند ضرورت ها، حرمت ممنوعیتها را به اندازه ای که
مورد نیاز است می شکند و آنها را مباح کرده و حتی تجویز می نماید، "الضرورات
تبیح المحظورات" و "الضرورات تقدر بقدرها" [توضیحات بیشتر: عناوین
ثانویه در قسمت های قبلی.]
- اولویت
ها
رهائی از بند اعتیاد به مواد مخدر یکی از واجب ترین تکالیف شرعی است بر ذمه جوانان معتاد شده این مرز بوم؛ همه باید به آن توجه خاص کنند؛ بسیاری از متخصصین دلسوز علوم اجتماعی، در این سالها معتقد بودهاند که رژیم سرکوبگر برای کاستن از غیرت و خشم قشر جوان، مجبور بوده تا حد قابل توجهی اعتیاد را در جامعه رواج دهد؛ ولی فقیه قلبا از اعتیاد جوانان مملکت راضی و خشنود است؛ اگر جز این بود، بازپرس دادگاه او در زندان بر من سیلی نمی زد که چرا مشروبات الکلی را حلال کرده ای!
رهائی از بند اعتیاد به مواد مخدر یکی از واجب ترین تکالیف شرعی است بر ذمه جوانان معتاد شده این مرز بوم؛ همه باید به آن توجه خاص کنند؛ بسیاری از متخصصین دلسوز علوم اجتماعی، در این سالها معتقد بودهاند که رژیم سرکوبگر برای کاستن از غیرت و خشم قشر جوان، مجبور بوده تا حد قابل توجهی اعتیاد را در جامعه رواج دهد؛ ولی فقیه قلبا از اعتیاد جوانان مملکت راضی و خشنود است؛ اگر جز این بود، بازپرس دادگاه او در زندان بر من سیلی نمی زد که چرا مشروبات الکلی را حلال کرده ای!
درست است که پیامبر بنابر مقتضیات آن زمان فرامینی را در
خصوص نهی شرب خمر صادر کرد که تا دورانی طولانی مدت جایگاه خاص خود را داشت ولی در
این عصر باید نگاه کنیم و ببینیم مواد مخدر خیلی از خانواده ها را متلاشی کرده و
جوانان بیشماری را از چرخه زندگی سالم خارج نموده و حتی کارتن خواب نموده؛ آیا
پیامبر به چنین چیزی راضی است؟ آیا جواز مشروبات الکی بر آثار ویرانگر مواد مخدر،
ترجیح ندارد؟ آیا نباید برخی از محرمات و واجبات که در اوضاع جدید، میتوانند
جایگزین محرمات و آلودگی های بدتری باشند مباح شوند؟ اگر پیامبر زنده بود، آیا این
مسائل را در نظر نمی گرفت و احکام جدیدی تقریر نمیفرمود؟
من همه پسران و دختران این مملکت که به خاطر بحرانهای
عاطفی، بی کاری، بی انگیزگی و... معتاد شده اند را فرزند خود خطاب می کنم؛ معتقدم
آنها هیچ گناهی مرتکب نشده اند و هر ظلمی که بر خانواده و نزدیکان خود [در دوران
اعتیاد] مرتکب شده اند قابل بخشش است؛ به شرط آنکه تلاش کنند از این فساد و تباهی
که ولیفقیه را خوشحال کرده خود را نجات دهند. [امروز کمپ های زیادی در همه جای
کشور دایر شده و افراد باوجدان و با تجریه به جوانان کمک می کنند تا از این بلایه رها
شوند، باید از این امکانات بهره ببرند و ولی فقیه را ناکام بگذارند.]
- شرب
خمر را چه کسی حرام کرد؟
در کتاب گفتار فلسفی (معاد از نظر روح و جسم) جلد 3، صفحه 118، نقل از کتاب اصول کافی، جلد 1، صفحه 267، روایت شده از امام باقر که فرمود پیامبر از جانب خویش حکم دیۀ چشم و دیۀ نفس را مقرر داشت و نبیذ و کلیۀ مسکرات را حرام نمود؛ مردى پرسید که آیا رسول خدا این احکام را خود وضع نمود، بدون اینکه از طرف خدا چیزى در این باره رسیده باشد؟ امام باقر پاسخ داد که آرى! و آن بدین سبب بود که کسانى که اطاعت از رسول خدا مى کنند از آنان که اطاعت نمىکنند مشخص شوند "وضع رسول الله صلى الله علیه و آله دیة العین و دیة النفس، و حرم النبیذ و کل مسکر. فقال له رجل: وضع رسول الله صلى الله علیه و آله من غیر أن یکون جاء فیه شی ء؟ فقال: نعم، لیعلم من یطع الرسول ممن یعصیه".
در کتاب گفتار فلسفی (معاد از نظر روح و جسم) جلد 3، صفحه 118، نقل از کتاب اصول کافی، جلد 1، صفحه 267، روایت شده از امام باقر که فرمود پیامبر از جانب خویش حکم دیۀ چشم و دیۀ نفس را مقرر داشت و نبیذ و کلیۀ مسکرات را حرام نمود؛ مردى پرسید که آیا رسول خدا این احکام را خود وضع نمود، بدون اینکه از طرف خدا چیزى در این باره رسیده باشد؟ امام باقر پاسخ داد که آرى! و آن بدین سبب بود که کسانى که اطاعت از رسول خدا مى کنند از آنان که اطاعت نمىکنند مشخص شوند "وضع رسول الله صلى الله علیه و آله دیة العین و دیة النفس، و حرم النبیذ و کل مسکر. فقال له رجل: وضع رسول الله صلى الله علیه و آله من غیر أن یکون جاء فیه شی ء؟ فقال: نعم، لیعلم من یطع الرسول ممن یعصیه".
البته دلیل دیگری نیز در جاهای دیگر عنوان شده؛ مثل اینکه
بعضی ها رعایت نمیکردند و در حالت مستی وارد مسجد می شدند و نماز را اشتباه می
خواندند؛ یا نظم عمومی را به هم می زدند؛ یا با هم درگیر می شدند؛ یا دور هم جمع و
در مجلس شراب خواری ایام را به غفلت می گذراندند و...؛ پیامبر صلح دید [بنابر
مقتضیات زمان] آنرا تحریم کند، وگرنه فی نفسه حرام نبوده و خداوند نیز آنرا [یعنی
سکر را] تحریم نکرد؛ حتی در آیه 67 سوره مکی نحل، نشانه ای از جانب خود معرفی نمود و همطراز "رزقا
حسنا" [روزی نیکو] توصیف کرد!
مرحوم شیخ محمد تقی فلسفی که روایت فوق از کتاب گفتار او
نقل شده معروف ترین واعظ تاریخ معاصر ایران است [فوت 1377 ش] او حدود 70 سال بر
اریکه منبر و خطابت قرار داشت و نزد حوزوی ها، دانشگاهی ها، روشنفکرها و ملی گراها
و حتی در زمان مرحوم آیت الله طباطبائی بروجردی نزد دربار شاه فقید نیز از وجهه و
اعتبار زیادی برخوردار بود؛ او همچنین دانشمند علوم دینی و حدیث شناسی محسوب می شد
و روایات نامعتبر و مشکوک را در منابر خود نمی خواند؛ پدرم نقل میکند که آیت الله
طباطبائی بروجردی که از بزرگترین فقها و حدیث شناس های عالم اسلام بود در مسجد
اعظم قم در منابر او حاضر می شد و با تکرار عبارت "احسنت" سخنانش را
تایید می کرد! منبع روایت مذکور نیز کتاب معتبر اصول کافی است؛ و اینها روی هم
رفته سندیت حدیث مذکور را نسبت به خیلی از اسناد دیگر بال برده.
علت اینکه حاشیه بحث را زیاد کردم آن است این مطالب یقینا
برای خیلی ها تعجب آور خواهد بود چون در سخنرانی ها [و منابر] چنین حرفهائی زده نمیشود
وگرنه اصل مطلب چندان هم عجیب نیست! مولا علی در بخشی از یکی از خطبههای خویش
سخنی را می فرماید که موید مطلب مذکور است: برخی از احکام که وجوبش در قرآن ثابت
گشته بود در سنت منسوخ می شد! یعنی پیامبر آنرا منسوخ می کرد [در حالی که خداوند در
قرآن نازل کرده بود] "و بین مثبت فی الکتاب فرضه و المعلوم فی السنته
نسخه" (نهج البلغه، اواخر خطبه اول.)
به هر حال در روایت فوق الذکر به وضوح اطلاع داده شده که
پیامبر برخی از احکام و مقررات را بدون آنکه آیه ای از طرف خداوند نازل شده باشد
در قرآن وارده کرده است! البته با توجه به آیاتی مانند "من یطع الرسول فقد
اطاع الله" (نساء، 80) و "ما ینطق عن الهوی ان هو ال وحی یوحی"
(نجم، 4-3) میتوان نتیجه گرفت که ایشان از جانب خودش حرف نمی زند و یقینا کلماتش
وصل به خدا بوده؛ اما چیزی که من می خواهم بگویم آن است که در دین ولی فقیه طوری
شرب خمر محکوم است که گوئی طرف مرتکب قتل یا تجاوز به عنف شده! اگر شرب خمر تا این
حد مذموم و پلید بود باید در همان اوایل نزول اسلام آیاتی محکم در تحریم آن نازل
میشد؛ نه آنکه در شهر مکه خداوند آنرا رزق نیکو و در مدینه، پیامبر آنرا حرام اعلام
کند!
توضیحات بیشتر گردآورندگان:
در کتاب معتبر تاریخ قرآن اثر دکتر محمود رامیار که هم اکنون در رشته های الهیات و فقه در دانشگاه ها و حوزه ها تدریس میشود به نقل اسناد متعدد آمده است که سبب تحریم شرب خمر را به گونه های مختلفی گفته اند، عمر بن خطاب همیشه از خدا می خواست [دعا می کرد] بیانی کافی درباره خمر نازل کند، چون آیه اول یعنی 219 بقره آمد خوشحال شد ولی باز هم بیانی شافی می خواست، بعد آیه دوم (نساء 43) فرود آمد و سرانجام دستور قطعی در سومین آیه (90 و 91 مائده) نازل شد و عمر خشنود گردید! (فصل 14، ص 567)
در کتاب معتبر تاریخ قرآن اثر دکتر محمود رامیار که هم اکنون در رشته های الهیات و فقه در دانشگاه ها و حوزه ها تدریس میشود به نقل اسناد متعدد آمده است که سبب تحریم شرب خمر را به گونه های مختلفی گفته اند، عمر بن خطاب همیشه از خدا می خواست [دعا می کرد] بیانی کافی درباره خمر نازل کند، چون آیه اول یعنی 219 بقره آمد خوشحال شد ولی باز هم بیانی شافی می خواست، بعد آیه دوم (نساء 43) فرود آمد و سرانجام دستور قطعی در سومین آیه (90 و 91 مائده) نازل شد و عمر خشنود گردید! (فصل 14، ص 567)
در کتب تاریخی موجود آمده است که بزرگانی چون ابن سینا هم
شراب مینوشیدند و هم در آثارشان توصیه ها و موازینی برای آن تقریر کرده اند که
همگی قابل دسترس هستند؛ در ادبیات عرفای بزرگ اسلام نیز شراب بسیار به کار رفته،
این درست است که برای استعاره و تشبیه بوده ولی اگر چیزی شرعا و عقل مذموم و قبیح باشد
قاعدتا نباید بطور گسترده در آثار منظوم با محتوای الهی و عرفانی به کار رود.
در لغتنامه قاموس قرآن در جلد 2، صفحه 302، در مدخل
"جریان تحریم خمر" پیرامون آیه دوم مورد بحث (نساء، 43) آمده است:
"این آیه نیز در مدینه نازل شده و فقط از مستى در حال نماز نهى میکند و به
نظر میآید که مسلمین هنوز از شراب دست نکشیده بودند که در بعضى حالت از آن نهى
شدند؛ چنانکه نقل شده بعضى از صحابه بعد از نزول این آیه باز شراب میخوردند."
و اسناد دیگری که در مجموع اثبات می کنند شرب خمر آنطور که فقها و قضات سیاسی در اسلام
با آن برخورد می کنند و بزرگ نشان می دهند نیست! آنها به دنبال اهداف دیگری هستند
نه شریعت اسلام!