بخش اول: بررسی منابع فقهی و راهکارهای نسخ قوانین تبعیضی
و خشن
توضیحات مقدماتی
یکی از بزرگترین حربه های موجود در دست فقها و قضات سیاسی نظام ولی فقیه، متهم کردن دگراندیشان اعتقادی و سیاسی به محاربه می باشد که معمول در برابر مخالفت علنی با تئوری ولایت فقیه و ارائه دیدگاه هایی متفاوت از اسلام سیاسی آنرا مطرح می کنند و اینجانب خود قربانی همین نگرش آنها بوده ام.
همواره یک پرسش اساسی وجود داشته که آیا اصولا این امکان
وجود دارد کسی متهم به مخالفت با نص صریح قرآن و روایات شود؟ ما اثبات می کنیم
خیر، در حال حاضر [در زمان نبود نمایندگان رسمی خداوند] با استناد به محتویات دو
منبع کتاب آسمانی و سنت برگزیدگان الهی، نه تنها نمی توان عقاید و باورهای متعارض را
تکفیر نمود و برچسب مرتد یا محارب بر کسی زد، بلکه باید به نظرات دگراندیشان مبنی
بر نفی سخت گیری و تبعیض و خشونت، ترتیب اثر داده شود.
برای ورود به بحث، این سوالات ریشه ای را عنوان می نمایم:
آیا آنچه که امروز به عنوان تعالیم و موازین الهی از منابع منقول فقهی یعنی قرآن و
به ویژه سنت در دسترس می باشد و فقها و قضات به آنها دلالت می کنند همان سخنان و
تعالیم مد نظر خداوند و نمایندگان رسمی اوست؟ آیا محتویات مجموعه ای که به عنوان
میراث قرآنی و روائی موجود است، شفاف، سالم و کاملا می باشد؟ یا آن که ما با
کلکسیونی از تفاسیر و تعابیر غلط و گفته ها و فتاوای دیگران که نام "قال الله"
و "قال المعصوم" بر روی آن حک شده مواجه هستیم؟
به طور کلی در استناد به دو منبع اول از منابع چهارگانه
فقه و اجتهاد یعنی کتاب الهی [قرآن] و سنت [قول، فعل و تقریر فرستادگان رسمی
خداوند] سه مشکل اساسی در امر صدور فتوا و قضاوت وجود دارد:
الف) قرآن، ذو وجوه است و آیات این کتاب ظنی الدلله می
باشند.
ب) روایات و احادیث به دلیل انواع بدعت ها و تحریف های عمدی و غیر
عمدی، ظنی الصدور هستند.
ج) به خاطر مقتضیات خاص زمان گذشته و محدود بودن ظرفیت های
فکری و اجتماعی و امنیتی، نقص ها و سانسورهای زیادی در گفتار و رفتار برگزیدگان
الهی وجود
داشته؛ در ادامه این مبحث هر سه موضوع به تفصیل بررسی شده است.