چند وجهی بودن الفاظ شریعت و آیات قرآن

چند وجهی بودن الفاظ شریعت و آیات قرآن


پر واضح است که در باب محتوای ظاهری کتاب های آسمانی ما با مجموعه ای از الفاظ و آیات مواجه هستیم و اعتقاد بر این است که مبداء آنها وحی الهی بوده و به واسطه انبیا به بشریت انتقال یافته؛ در یکی از سفارش های امیرالمومنین به ابن عباس در احتجاج با خوارج آمده است: "لا تخاصم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه، تقول و یقولون!" (نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 77.) یعنی با آنها بر اساس قرآن بحث نکن! حضرت توضیح دادند که قرآن "ذو وجوه" می باشد؛ یعنی اینکه شامل اصول و دیدگاه های کلی است و لذا از مخاطبات و اشارات قرآنی، می توان تفاسیر و تعابیر مختلف و حتی متناقض یکدیگر برداشت کرد؛ پس هر کس چیزی می گوید برخلاف دیگری در حالی که هر دو طرف، به قرآن استناد می کنند! در نتیجه تخصیص دادن مقاصد خاص به هر فراز از آیات، ثمره اش هرج و مرج و بلتکلیفی خواهد بود!
نکته بسیار مهمی که در این روایت وجود دارد آن است که مولا علی به ابن عباس نمی فرماید روی نص صریح و آیات محکمات بحث کن، بلکه به طور کاملا واضح می فرماید اصلا با استناد به قرآن با آنها وارد محاجه نشو!
بنابراین نمی توان به صرف استناد به آیات قرآن، نظرات و آراء دگراندیشان فقهی و دینی را تکفیر نمود؛ قضات و فقهای سیاسی اگر پیرو مولی علی بودند حق نداشتند بر عقاید ما مبنی بر مخالفت با تئوری ولی فقیه و نسخ قوانین تبعیض آمیز و خشن، برچسب مخالفت با نص صریح قرآن بزنند و ما را بی جهت مرتد و محارب و مفسد فی الارض خطاب کنند.
این بحث را با ادبیات دیگری تحت عنوان “ظنی الدلاله” بودن آیات قرآن دنبال می کنم؛ گفته شده که آیات قرآن "قطعی الصدور" هستند یعنی کلمات خداوند می باشند نه انسان ها، ولی “ظنی الدلاله” می باشند؛ یعنی نمی توان به معانی ظاهری آیات و الفاظ آن دلالت کرد و [نمی توان] به ضرس قاطع منظور و مقصود آیات را تعیین کرد.
حاصل سخن این که برداشت های قرآنی توام با فرض و گمان است و همه می دانیم که با حدس و ظن [و گمان] نمی توان حقانیت چیزی را رد یا تایید کرد! و حتی در خود قرآن نیز آیاتی به همین مضمون وجود دارد؛ از جمله در آیه 36 سوره یونس و آیه 28 سوره نجم که می فرماید: "ان الظن لا یغنی من الحق شیئا".

البته "ذو وجوه" و “ظنی الدلاله” بودن آیات قرآن مورد قبول همه فقها می باشد؛ لذا از دیرباز در کنار قرآن منبع فقهی دیگری به نام سنت نیز مطرح بوده و فقها و مجتهدین سیاسی نیز مجبور بودند این واقعیت را قبول کنند هر چند که در ادامه این نوشتار خواهیم دید این پذیرش، صرفا ظاهری و تشریفاتی بوده است!
Previous
Next Post »