موضوعیت نداشتن زندان و ممنوعیت شکنجه های روحی و جسمی

موضوعیت نداشتن زندان


- امروز در دنیا، اسلام و تشیع به عنوان دین زندان و حبس و شکنجه شناخته می‌شود؛ مدافعین حقوق‌بشر سالانه صدها بیانیه و گزارش بر ضد رژیم در محکومیت اینگونه رفتارهای غیر انسانی منتشر می‌کنند؛ ولی یقینا کمتر به این نکته توجه می‌شود که نه تنها در فقه شیعه فرع و سر فصلی به نام زندان نداشته‌ایم بلکه اقدامی ناجوانمردانه و غیر انسانی نیز معرفی شده.
- "السجن احدی القبرین" (میزان الحکمه ج 5، باب السجن، ص 232؛ از غرر الحکم، حدیث 1631 از امیرالمؤمنین) یعنی دو قبرستان وجود دارد؛ یکی در کنار شهر است و همه می شناسند، برای وقتی است که انسانها از دنیا می روند، بدن‌ها را می‌گذارند درون چاله های آن، خاک می ریزند و سنگ می گذارند که هم بوی بد در فضای اطراف منتشر نگردد و جانورهائی که حمله می‌کنند به بدن یا از آن تولید می‌شوند بیرون نیایند؛ یک قبر دیگری هم هست و آن زندان است، همان جائی که دیوارهایش خیلی بلند می‌باشد و انسان در آنجا روزی هزار بار می میرد و زنده می‌شود!
- "هذا قبور الحیاء و بیت الحزان و تجربه الصدقا و شماته العداء" (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 432)
پیامبر بزرگ، حضرت یوسف، وقتی که از زندان آزاد شد، بر سر در زندان به یادگار جمله فوق را نوشت؛ یعنی اینجا قبرستان زنده هاست؛ محل حزن و غصه و گریه است؛ جای آزمایش دوستان و یاران می‌باشد؛ زندان جائی است که دست دشمن برای دشنام دادن و شایعه ساختن باز است؛ چون زندانی به جائی دسترسی ندارد و نمی‌تواند از آبرو و حیثت خود دفاع کند؛ لذا حکام به راحتی او را ترور شخصیت می‌کنند و هر خیانت و جنایتی که خود مرتکب شده اند را به گردن آنها می اندازند!

توضیحات بیشتر: در تایید سخنان آیت‌الله بروجردی، مطلبی را از کتاب مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه کتاب دراسات فی ولایه الفقیه آیت‌الله منتظری را می آوریم؛ این جملات را ایشان در زمانی نوشتند که جزو حامیان و تئوریسین های ولایت فقیه بودند؛ در واقع همانطور که در توضیحات زیر مشخص است هدفشان این بود که راهی برای مشروعیت بخشیدن به زندان و حبس به عنوان یکی از ابزارهای لازم در حکومت ولایت فقیه پیدا کنند! ایشان در ابتدای بحث خود به شرح زیر اقرار می‌کنند که در فقه شیعه هیچگاه زندان مطرح نبوده است:
"با توجه به اینکه مسأله زندان در کتابهاى فقهى شیعه و اکثر کتابهاى سنت بگونۀ مستقل معنون و مطرح نبوده است، از این رو باید گفت، اجماع محقق در آن امکان ندارد، ولى با این حال مى توان ادعا نمود که در مسأله اجماع مقدر و فرضى وجود دارد. به این معنى که مسأله ضرورت زندان و مشروعیت آن به اندازه اى روشن مى باشد که اگر از هر فقیه شیعى و یا سنى دربارۀ آن سؤال شود، بناچار او به شروعیت آن فتوا خواهد داد"! (ج 4، ص 51)

ممنوعیت شکنجه های جسمی و روحی
- "ان الله یعذب یوم القیامه الذین یعذبون الناس فی الدنیا" (کنزالعمال، ج 5، حدیث 13377؛ مهذب الحکام سبزواری، ج 15، ص 223) پیامبر در نفی و طرد شکنجه گری فرمود که خداوند در دنیای آخرت آمران و عاملان این رفتار غیر انسانی را عذاب خواهد داد!
در این روایت، دو نکته مهم وجود دارد: یکی آنکه عذاب دادن به کار رفته نه ضرب و شتم، یعنی شامل هر نوع شکنجه جسمی، روحی و عصبی می‌شود در قالب سیلی زدن، مشت و لگد، تهدید کردن، ترساندن، تحت فشار قرار دادن، سخت گیری کردن و...؛ نکته دوم نیز آن است که کلمه "ناس" را به کار برده؛ یعنی هیچ کس را نباید شکنجه کرد، مسلمان، مومن، کافر، اقلیت قومی یا مذهبی، دگراندیش، منتقد، معترض، بیگانه، زن، مرد، کودک و ... .
- "و من لطم خد امرئ مسلم او وجهه بدد الله عظامه یوم القیامة و حشر مغلولا حتى یدخل جهنم الا ان یتوب" (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 15، از پیامبر) هر کس بر دیگری آسیب جسمی وارد کند یا سیلی بزند خداوند استخوان‌هایش را خورد می‌کند و دست بسته او را وارد محشر می‌کند، مگر آنکه توبه کند، یعنی از طرف مقابل عذر خواهی نماید و او را راضی کند!
- ایشان در روایت دیگری نیز خود را از هرگونه آزار و شکنجه دادن تبرئه کرده و رحمتی برای جهانیان معرفی نموده: "انی لم ابعث عذابا، انما بعثت رحمه للعالمین" (فقه الزهرای شیرازی، ج 4، ص 244.)
- "انی لم ابعث لعانا، و لکن بعثت داعیا و رحمه" (الفقه النظافه، ص 124) "انی لم ابعث لعنا و انما بعثت رحمه" (میزان الحکمه، ج 10، ص 310؛ کنزالعمال، حدیث 40616) نوع برخورد با مردم و حتی مخالفین، آنقدر حساس است که حتی پیامبر از ناسزا دادن و لعن کردن نیز پرهیز می کرد و همواره تاکید می‌نمود من رحمت الهی بر بشریت هستم حال باید پرسید در جائی که برخورد بد و لعن دشمن نیز نهی شده، چگونه می توان به اسم حفاظت از مقدسات و اسلام، شکنجه های روحی یا جسمی بر منتقدین و معترضین و مخالفین را توجیه کرد!
- "من ضرب غیر ضاربه فعلیه لعنة الله" (دعائم الاسلام، ج 2، ص 402) هر کس که به جز ضارب خویش کسی را بزند، ملعون خداوند است.

- "لو ان رجلا ضرب رجلا سوطا لضربه الله سوطا من نار" (دعائم الاسلام، ج 2، ص 541، از امام صادق) هر کس دیگری را بزند خداوند با آتش تازیانه عذاب خویش او را خواهد زد! و در حدیثی دیگری از چنین افرادی به عنوان سرکش ترین خلایق نام برده شده است. (اصول‌کافی، ج 7، ص 274)
Previous
Next Post »