زحل نیوز، کیوان کاظمینی بروجردی- «رضا
یوسفیان» نماینده سابق مردم شیراز در مجلس ششم شورای اسلامی، در نامهای سرگشاده به
نامه کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت احمدی نژاد و عضو جبهه پایداری خطاب به
علی مطهری واکنش نشان داد. دلیل اصلی نگارش این نامه «یادآوری برخی وقایع و پرسشهای
مهمی عنوان شده است که اهمیتی بیشتر از حمله تند آقای مطهری به امام جمعه شیراز دارد.»
زحل نیوز به نقل از سحام، گفتنیاست برخی از وبسایتهای خبری
اقدام به پوشش ناقص و حذف برخی قسمتهای این نامه را کرده اند که ما با در نظر گرفتن
وظیفه اصلی یک رسانه برای پوشش کامل یک اتفاق خبری، اقدام به انتشار متن کامل و بدون
سانسور این نامه سرگشاده میکند. متن کامل نامه رضا یوسفیان به کامران باقر لنکرانی
به شرح زیر است:
به نام خداوند یکتا
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که دراین منزل خواب است
جناب آقای دکتر کامران لنکرانی
با سلام
سبب نگارش این نامه یادآوری برخی وقایع و پرسشهای مهمی است
که اهمیتی بیشتر از«حمله تند آقای مطهری به امام جمعه شیراز» دارد:
درآغاز از اینکه در نامه خود به آقای مطهری تلاش نمودید از
خشونت فاصله بگیرید واندیشه خود را محتاج چنین رجالهها و داعشیهای وطنی ندانستهاید
به شما تبریک میگویم و از آن استقبال میکنم. این تغییر را در سال جدید به فال نیک
گرفته و گامی مثبت جهت محکومیت و زدودن خشونت ازجامعه تلقی میکنم، هرچند مجموع مفاد
نامه شما نشان میدهد اگر آقای مطهری در برابر تضیع حقوق خویش و دیگر شهروندان و گسترش
خشونت سکوت نموده یا به امام جمعه شیراز پاسخ نداده بود، بعید مینمود که شما نسبت
به محکومیت این واقعه که اولین آن هم در شیراز نیست، دست به نگارش نامه سرگشاده می
زدید. به زمانهای دور از جمله لشکرکشی به مسجد آتشیها(قبا) و هجمه مغول گونه به خانه
و خانواده آیه الله دستغیب اشاره نمینمایم بلکه مقصود من ممانعت از سخنرانی دکتر کولایی،
تلاش برای برهم زدن سخنرانی دکترعارف، تهدید خانم ابتکار، هیاهو و تهدید جانی درهنگام
سخنرانی حجج اسلام یونسی وغفاری درهمین یکی دو سال در شیراز و نادیده گرفتن آنها میباشد.
آنهم در زمانی که معجزه رای مردم در انتخابات ۹۲، باطل السحر تلاشهایی بود که
در دوران وزارت شما و دیگر وزرای دولت محمود احمدی نژاد بساط هر تشکل دانشجویی منتقد
و ازجمله انجمنهای اسلامی دانشجویان را برچیده بود و گرنه در۸ سال
حاکمیت شما که صورت مساله حل و تشکلهای مستقل با احکام پی در پی پلمب و دانشجویان
عضو آن ستاره دار میگردیدند.
جناب آقای دکتر لنکرانی؛
آزادی در اندیشه اصلاح طلبان، یعنی آزادی مخالف. اصلاح طلبی
با تیغ رد صلاحیت که شما زمانی عهده دار مسئولیت آن بودید و البته به تمثیل کوزه گر
در کوزه افتاد و «انقلب السحر علی الساحر»، میانه ای ندارد.
اصلاح طلبی یعنی تحمل عقیده مخالف، گفتوگو، تساهل و تسامح،
اصلاح طلبی یعنی امکان انتقاد بی رحمانه. آنگونه که در جریان سخنرانیهای مرحوم سحابی
و شمس الواعظین از یکسو و آقایان مهدی نصیری و مرتضی نبوی از سوی دیگر، در بستری که
انجمن اسلامی دانشجویان آماده کرده بود، دیدگاههای مختلف مطرح میشد. امروز با یادآوری
آن تلاشهای افتخارآفرین جهت تضارب آراء بر خود می بالیم و خداوند را برای آن توفیق
گران شکرگزاریم. اصلاح طلبی یعنی دراوج قدرت، مخالف خود را از حقوق شهروندی نظیر تحصیل،
شغل، آزادی بیان و انتخاب محروم ننماییم. از این روست که تا زمانی مردم را ناامید،
فضا را پادگانی و انتخابات را حتی با دوپینگ نظارت استصوابی، مهندسی ننمودند، پیروز
نهایی انتخابات اصلاح طلبان بودند.
اینکه عده ای درکشور در پی تغییر جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی
و حذف جمهور مردم بودند، علاوه بر ریشههای عقیدتی در ذهن ایشان، ناشی از ناتوانی در
استدلال و منطق در مناظرات رو در روی فکری – عقیدتی و سیاسی میباشد. نظیر آنچه درمقابل
چشمان ما و صدها دانشجو در مناظره آقایان دکتر آقاجری و حجه الاسلام کدیور با آن روحانی
نماینده اصلی جریان فکری شما و مغز متفکر آکادمی مرحوم سید منیرالدین حسینی الهاشمی
رخ داد از خاطرمان پاک نگردیده است، چنانکه به علت عجز و ناتوانی وی در مقابل استدلالها،
دچار افت سطح هوشیاری و نیازمند کمکهای پزشکی گردید. رای «نه» مردم به این اندیشه
از انتخابات انجمن اسلامی دانشجویان در صحن دانشکده محل تحصیل من و شما، و شکستهای
پی در پی انتخابات نظیر ریاست جمهوری، مجلس، شورای شهر باعث شد عرصه سیاست را پادگانی،
فرهنگ را سرهنگی و مقابله با فکر و اندیشه را به دادگاه و افراد احساساتی شیفته دگر
آزاری بسپرند. تنها آخرین شاهکار اصولگرائی را خاطرنشان میکنم که در اقدامی کم نظیر
درتاریخ، ریاست جمهوراسبق سید محمد خاتمی ممنوع التصویر گردید. آیا این اقدام شرم آور
میتواند از جریانی سر بزند که دارای کمترین اعتماد به نفس و ذره ای منطق قابل قبول
باشد؟ جالب آنکه این در حالیاست که چاپ و نشر تصویر محمدرضا پهلوی تاکنون ممنوع اعلام
نشده است. چه عاملی غیر از محبوبیت و منطق وزین این سید، هول و هراس براندام اقتدارگرایان
انداخته که از تصویرش چنین دلواپساند؟ روزی را به نظر آورید که به دور از قدرت قاهره
امروز بخواهید اینگونه اعمال و تصویرهراسی را دستکم برای فرزندان خود توجیه کنید.
در حیرتم که چه دلایلی خواهید آورد.
آیا میدانید در زمان وزارت شما برخی از پزشکان صرفا به علت
دگراندیشی از اشتغال به حرفه طبابت حتی در مناطق دورافتاده نیز محروم شدند تا فشار
معیشت و زندگی آنان را به زانو درآورد و به راه «راست» هدایت شوند.
بهراستی کاش شما که قسمت عمده نامه تان در باب فضائل امام
جمعه شیراز است دراین اتفاق اخیر، روشن مینمودید آیا پاسخ قلمی به مخالف، قبیح تر
است یا اقدام به آزار، اذیت و حتی جرح و ضرب مخالف، که به اشکال مختلف میکوشید موضوع
را کوچک و کم اهمیت جلوه دهید. اگر واقعا کلام امام خمینی(ره) هنگام نصب امام جمعه
حجت بلامنازع در باب علو شأن ایشان است، چگونه شورای نگهبان به خود اجازه میدهد تعداد
معتنابهی از اشخاص که بارها و کرارا مورد لطف صریح و کتبی امام(ره) قرار گرفته اند
را با یک حرکت قلم از حق طبیعی کاندیداتوری محروم نماید؟ کارنامه شما و دوستانتان
در شورای نگهبان مملو از اسامی رزمندگان، خانواده شهداء و جانبازانی است که با توسل
به بند«عدم اعتقاد به اسلام» رد صلاحیت شده اند. خرما خوردن و منع خرما!!
بماند که آنچه از سیره علوی آموخته ایم ایناست که همه شهروندان
اعم از دارا و ندار، کارگر و والی و رعیت، حتی دیندار و بی دین دارای حقوق برابرند
و امام جمعه بودن یا نبودن هیچ تفاوتی در حقوق آنان ایجاد نمیکند. چنانچه مولا در
محکمه حاضر میشد و درنهایت حکم به نفع او صادر نمیگشت و آن بزرگوار هیچگاه نامی
ازعصمت، امامت و خلافت خود در میان نیاورد و به آن متوسل نشد. هیهات که از آن آموزهها
چنان دورشده ایم، که گویا داستانهاییاست که فقط در کتابها سراغش را میتوان گرفت.
برادر عزیز؛
پوستین وارونه پوشاندن با شیوه اهل بیت تفاوت اساسی دارد. چنانکه
تفاوت فراوانی میان جملات شما مبنی بر«لغو سخنرانی توسط شورای تامین استان» با واقعیت«نامهای
توسط معاونت سیاسی و انتظامی فرمانداری شیراز» میباشد. یا درجای دیگر تهدید به لشکرکشی
خیابانی از سوی آقای مطهری راعنوان نمودید در حالیکه جمله ایشان«اگر مایل به زورآزمایی
اجتماعی هستید مخالفان این داعشیهای وطنی را آزاد بگذارید تا ببیند چه برسر این اراذل
می آورند» میباشد. جالب آنکه نقد صریح و پاسخگوئی به امام جمعه را«توهین» و «هتاکی»
نامیده اید. گمان نمیکنم برای هیچ امام جمعه و جماعتی مقام عصمت قائل باشید. متاسفانه
شآن و شئونات سازیهای جعلی یکی از عوامل مهمی است که وضعیت کنونی را بر ما رقم زده
است. این رویه البته در رفتار و گفتار شما سابقه دیرینه دارد چنانکه در قتل فرزند
دکتر روح الامینی، بدون ذکر نامی از ضربوجرح و فک خرد شده آن جوان مظلوم سعی نمودید
مرگ را به«بیماری مننژیت» تقلیل دهید. بر سر دو راهی انتخابهای سخت، حفظ شرافت کسوت
پزشکی بر تمامی مصلحتهای ساختگی دیگر اولویت دارد. خداوند را شکرگزارم که سردار احمدی
مقدم با مسئولیت پذیری از بی توجهی خویش عذرخواهی نمود و… روز حساب دهی نزدیک است.
برادر گرامی؛
اقدام رئیس دانشگاه در برگزاری سخنرانی، دفاع از استقلال دانشگاه
است و انتظار می رود شما که خود در کسوت استاد دانشگاه هستید از این عملکرد شجاعانه
بر خود ببالید نه آنکه انتظار داشته باشید رئیس دانشگاه شیراز، صرفا توصیه یک مقام
درجه دوم انتظامی- امنیتی را بپذیرد، یادتان باشد به همت انجمن اسلامی دانشجویان بیش
از۴۰ سال
پیش در اوج حکومت ستم شاهی و دست اندازی ساواک، استاد شهید مطهری در دانشگاه شیراز
سلسله سخنرانی بر گزار نمود. روسای دانشگاه ، اجازه نمیدادند حرمت دانشگاه و آزادی
بیان خدشه دار گردد. طرفه آنکه ریاست وقت دانشگاه طی سخنرانی استاد به عنوان مستمع
در تمام مدت حضور داشت و پس از سخنرانی تا پای اتومبیل، ایشان را بدرقه نمود و درب
اتومبیل را شخصا برای استاد باز کرد.
اگر شیراز و دانشگاه شیراز مفتخر به پرچمداری آزادی بیان و
آزاد اندیشی است از یکسو ناشی از تلاش تشکلهای مستقل دانشجویی نظیر انجمن فرهنگ و
سیاست و از سوی دیگر در اقلیت بودن تفکریاست که تا سال ۸۴، امکان مقابله اش با آزادی گفتوگو
محدود بود. تا آن زمان حملات معدودی رخ داده بود که از آن جمله هجمه به سخنرانی حجه
الاسلام سیدهادی خامنه ای توسط اعضای تشکلی که شما عضو برجسته آن بودید، را میتوان
نام برد. متاسفانه اما در سالهای اخیر این جریان یکه تازعرصه سیاست در استان فارس
گردیده است چنانکه مسئولین استانی هم مرعوب آنان گردیده اند.
به راستی اگر اعتقاد دارید این رفتارها ارتباطی به جریان منصوب
به امام جمعه ندارد و نگران سوء استفاده غربیان میباشید و چنین رفتاری را دور از شآن
شیرازیان عزیز میدانید، اعلام فرمایید که خواستار محاکمه علنی همه کسانی هستید که
در وقایع اخیر و از جمله در لشکرکشی به مسجد آتشیها( قبا) حدود قانون را زیر پا گذاشته
اند.
البته برادر محترم، نمیدانم چرا هنگام افشای فسادهای هول برانگیز
با ارقام محیرالعقول در دولت محمود احمدی نژاد، دولتی که عهده دار وزارت درآن بودید،
نه خون شما و نه خون جوانان احساساتی به جوش نیامد، رگ گردنی برجسته نشد و اطلاعیه
ای از سرغیرت به رویت کسی نرسید؟ اما پاسخ آقای مطهری به امام جمعه شیراز و یا سخنرانی
ایشان در باب آزادی دراسلام خون را در رگها به جوش آورد. من بعید میدانم حتی در برداشت
طالبانی و داعشی از اسلام، مفاد سخنرانی آقای دکتر مطهری بیشتر از این فسادهای کلان
و نجومی به اسلام و کشور ضربه بزند.
انتظار داریم برای مقابله با خشونت ورزان و افراط گرایان اینبار
نه چون سالهای جنگ تحمیلی در پشت جبهه، بلکه چون اصلاح طلبان شهید و زنده در صف مقدم،
مقابل کسانی بآیستید که به نام دین تیشه بر ریشه اعتقادات زده، بر سر شاخ بن می برند.
متاسفانه امروز از عرش به فرش رسیده ایم. از آزاد اندیشی و
فرهنگ گفتوگوی ائمه اطهار با زندیقان و خدا ناپرستان به جائی رسیده ایم که برای امکان
یا امتناع نقد یک امام جمعه نیازمند اقامه برهان میباشیم. فاین تذهبون…
آرزومندم که بتوانیم با تاسی از سنت اهل بیت، فرهنگ گفتوگو
را پاس بداریم و همگان با هر گرایشی پاسدار فضای آزاد نه برای دوستانمان که برای مخالفین
فکرمان باشیم. روزگاری میتوانیم به خود ببالیم که درمقابل حق کشی و ظلم بر مخالفمان
سکوت نکنیم.
با آرزوی خیر و برکت در سال جدید
رضا یوسفیان