ادله محکم بر لزوم تساوی حقوق زنان و مردان
برداشتها پیرامون احکام اسلامی یکسان نمی باشد و پوستین
این شریعت دو رویه دارد؛ نگاه فقهی بنده و اجدادم و بسیاری از فقهای دیگر در موضوع
ارزش و اعتبار و حقوق انسانها بر آیاتی مانند "خلقکم من نفس واحده"
(نساء، 1؛ اعراف، 189)؛ "انشاکم من نفس واحده" (انعام، 98)؛ "و
نفخت فیه من روحی" (ص، 72)؛ "و لقد کرمنا بنی آدم"
(اسراء، 72)؛ "لقد خلقنا النسان فی احس تقویم" (تین، 4)؛ "و لا تکسب
کل نفس ال علیها" (انعام، 164) و "و لکل درجات مما عملوا" (انعام،
132) استوار می باشد.
اگر به آیات فوق که از خلقت یا حرمت یا حقوق انسانها صحبت
رانده توجه شود در آنها الفاظی چون "نفس"، "بنی
آدم" و "انسان" به کار رفته نه رجال، نسوان، پیروان فلان دین، فلان
نژاد و...؛ یعنی جنسیت، دین، عقیده سیاسی، نژاد، رنگ، زبان، قومیت، تابعیت و
دارایی، هیچ کدام دلیلی برای داشتن امتیازات خاص محسوب نشده؛ در حالی که می توانست
به جای عبارات مذکور این برتری ها را به انسانهائی با جنسیت یا عقیده خاصی اختصاص
دهد!
ضمن آنکه در آیات دیگری از قبیل "انی لا اضیع عمل عامل
منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض" (آل عمران، 195) و "للرجال نصیب مما
اکتسبوا و للنسأ نصیب مما اکتسبن" (نساء، 32) که از حقوق زن و مرد صحبت شده،
هیچ سخن تبعیض آمیز به میان نیامده و حق هر زن و مردی در آنچه که برایش زحمت کشیده
است محترم شمرده.
لذا نمی توان بین انسانها برتریهای فطری و یا حقوقی قائل
شد؛ قرآن برخلاف باوری که [در میان عوام] رایج شده، زن را به عنوان طفیلی مرد
قلمداد نکرده بلکه او را همتای مردان و نیمه اصلی آفرینش خوانده است؛ شرافت و
فضیلت هر دو را یکسان دانسته؛ خطاب خویش برای دعوت به سوی کمال و سعادت را همسان
قرار داده و حقوق را نیز بطور مساوی تنظیم کرده.
پیامبر فرمود: "ساووا [سووا] بین اولدکم فی العطیه
فلو کنت مفضل احدا لفضلت النساء"(الخلف شیخ طوسی، ج3 ، 564 ؛
تذکره الفقهاء علامه حلی، ص 424؛ کنزالعمال، حدیث 45346) یعنی هرچیزی را که می
خواهید بین فرزندان خود تقسیم کنید، چه در زمان حیات و چه برای وصیت، مساوی تقسیم نمایید،
اگر بنا بود خداوند تبعیض قائل شود حتما به زنها و دخترها سهم بیشتر می داد؛ شاید
دلیلش این است که آنها از نظر عواطف و کارائی اداری و اجتماعی بیشتر نیاز به
همراهی دارند؛ به هر حال طبق این حدیث باید تساوی در تقسیم ارث نیز میان فرزندان
ذکور و اناث (دختر و پسر) برقرار شود.
البته یقینا این بحث پیش می آید که در منابع فقهی ارث
نسوان نیمی از مردان تعیین شده؛ ولی اول کلام ما نیز از منابع دینی استخراج شده؛
ثانیا قوانین گذشته بر اساس مقتضیات آن زمان بوده و الان از لحاظ حقوقی و اجتماعی اوضاع
عوض شده و با دوران قبل قابل قیاس نیست؛ ضمن آنکه در قسمت های قبل توضیح دادم نه
دهم آنچه در ظرف اسلام بیشتر به چشم می آید برخلاف واقعیت و حقیقت می باشد و لذا
باید به اسنادی که تا به حال مورد توجه قرار گرفته دقت زیادی کرد!
پیامبر در جای دیگری نیز فرمود: "اعدلوا بین اولدکم
کما تحبون ان یعدلوا بینکم فی البر و اللطف" (بحارالنوار، ج 104، ص 92؛ کنزالعمال، حدیث 45346 ) یعنی در میان
فرزندان خود عدالت و مساوات را رعایت کنید اگر دوست دارید که آنها نیز متقابل اهل
عدالت و مساوات باشند.
اسنادی نیز وجود دارند که میگویند در تقسیمات خلقت، وزنه
و اعتبار خیر و لطف، به نفع زنان سنگینی میکند؛ مثل امام صادق فرمود: "اکثر
الخیر فی النساء" (دوره میزان الحکمة، ج 10، ص 468؛ من ل یحضرهالفقیه، ج 3،
ص 385)؛ به این ترتیب اقل حرمتی که می توان برای این کلمات قائل شد، تنظیم قوانین
بر اساس تساوی حقوق است.