"ظنی الصدور" بودن روایات، بحران آیات "ظنی الدلاله" و احادیث "ظنی الصدور"

"ظنی الصدور" بودن روایات


امیرالمومنین در ادامه سخن خود به ابن عباس می فرماید: "و لکن حاججهم بالسنة فانهم لن یجدوا عنها محیصا" (نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 77)، یعنی بر اساس سنت و سخنان رسول الله با آنها بحث کن چرا که آنها هرگز در استدلال به سنت گریزگاهی نمی یابند و نمی توانند با تفسیر به رای قرآن، آنرا رد کنند؛ به عبارت دیگر احادیث "قطعی الدلاله" هستند و حکمی که نماینده رسمی خداوند ابلاغ فرموده دلالت قطعی دارد.
البته در آن زمان با توجه به اینکه بسیاری از خوارج، قبل جزو اصحاب پیامبر بودند و از نزدیک کلمات و سفارش های ایشان را شنیده بودند، دستور علی بن ابی طالب بهترین راهکار بود؛ اما مشکل بزرگی که در این دوران وجود دارد آن است که روایات و مدارکی که اکنون تحت نام سنت به ما رسیده "ظنی الصدور" می باشند! یعنی نمی توان به طور کاملا مطمئن بود آنچه که [به عنوان روایت و حدیث] در اختیار داریم آیا سالم به ما رسیده یا آنکه تحریف شده و حتی ساختگی و بدعت است؟
توضیحات بیشتر گردآورندگان: مسئله "ظنی الصدور" بودن روایات و احادیث، یک موضوع شناخته شده و جا افتاده ای نزد اهل حدیث و فقه می باشد؛ یکی از ابراز نظرها در این خصوص در نشریه ای تحت عنوان مجله فقه اهل بیت آمده که مطالب آن توسط جمعی از اساتید و پژوهشگران علوم حوزوی به مدیر مسئولی آیت الله سیدمحمود شاهرودی، رئیس اسبق قوه قضائیه نگارش یافته است: در صفحه 49 از شماره 31 این نشریه در بیان نیاز به علم رجال و درایه آمده است: "چنین نیست که احادیث موجود در کتاب هاى شیعیان به ویژه کتاب هاى چهار گانه [اصول کافی شیخ کلینی، من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، تهذیب الحکام و استبصار شیخ طوسی] قطعى الصدور هستند. پیدا است که این گمان، آنچنان مردود است که اصل قابل اعتنا نیست".

بحران آیات "ظنی الدلاله" و احادیث "ظنی الصدور"
قرآن "ذو وجوه" و “ظنی الدلاله” است و احادیثی که باید آنرا تشریح کند در زمان ما "ظنی الصدور" می باشند! معنای قرار گرفتن این دو کلام در کنار هم آن است که نمی توان با قاطعیت اعلام نمود معنا و پیام برداشت شده از فلان آیه، بنابر فلان روایت، می‌شود فلان کلام یا فلان حکم! به عبارت دیگر آنچه امروز از منابع منقول فقهی استنباط و استخراج می‌شود به نوعی تفسیر به رای می باشد؛ این حرف گرچه خیلی سنگین است ولی به هر حال واقعیت دارد!
من از فقها و قضات سیاسی می پرسم: اگر با استناد به قرآن و سنت ما را محکوم کردید که جواب شما در مطالب فوق داده شده و اگر بخواهید آنرا رد کنید باید تمام اسناد دینی را رد کنید؛ زیرا در پاسخ های فوق، من یک جمله هم از خودم نگفتم!
جالب است روحانیونی که ما را محارب نامیدند از دید مآخذ مورد تایید خودشان مرتکب بهتان و نشر اکاذیب شده اند! چرا که در یکی از احادیثی مندرج در کتب مورد قبول آنها آمده است پیامبر فرمود: "من فسر القرآن برایه فقد افتری علی الله الکذب" (وسائل الشیعه شیخ حر عاملی، ج 27، ص 190 ) یعنی هر کس قرآن را تفسیر به رای کند به خداوند دروغ بسته است!
نکته مهم: البته پر واضح است که منظور پیامبر [در کلام فوق] ابراز عقیده و بحث کردن نمی باشد؛ باید دقت شود اینطور نیست که هر کس حرفی بزند یا نظری بدهد پس تفسیر به رای کرده و مشمول این روایت شده؛ زیرا بدون ابراز نظر و مباحثه نمی توان به حقایق دست یافت؛ بلکه اتهام فوق به کسانی بر می گردد که به زور و اجبار یا با فریب و مغالطه کاری تفسیر و برداشت خود را به دیگران می قبولنند و ادعا می کنند که حقیقت همان است که ما می گوئیم!
جرم تفسیر به رای نمی تواند به ما وارد شود؛ زیرا بنده اگر تفسیری ارائه می کنم قبل از آن اعلام می نمایم که ما نمی توانیم با اطمینان صد در صدی نظر دهیم و ممکن است اشتباه باشد و فردا ادله دیگری کشف گردد و ما گفته های خود را اصلاح کنیم؛ از سوی دیگر نظرات خود را نیز بر هیچ کس تحمیل نمی کنیم و حرف های کارآمد دیگران را هم می شنویم و برای یافتن حقایق بحث و مناظره می کنیم؛ ما دریافتی های فقهی و دینی دیگران را نه مطلقا تایید می کنیم و نه رد می نماییم؛ تنها چیزی که درباره اش قاطعانه یقین داریم این است که زیر بار حرف زور نباید رفت و در برابر فقها و قضات مغلطه کار و سفسطه گر باید افشاگری کرد!

ما قصد دشمنی و محکوم کردن کسی را نداریم بلکه فقط حقایق را بیان می کنیم؛ هدفمان نیز از این نوشتار مشخص است؛ در محضر هر کسی که این اثر را مطالعه می‌کند اسلحه دین که در دست روحانیون سیاسی است را از آنها گرفته، گلوله هایش را درآورده و پوکه هایش را خالی می کنیم؛ حال هر کاری که با آن سلح می‌خواهند انجام بدهند!
Previous
Next Post »