وابستگی تعالیم الهی به ظرفیت های فکری و اجتماعی هر عصر
پیامبران همه آنچه را که دریافت کردند نتوانستند انتقال دهند چرا که در دو حجاب محصور بوده اند: یکی "کلم الناس علی قدر عقولهم" یعنی با مردم باید به اندازه درک و ظرفیت آنها سخن گفت و دوم نیز "تقیه" که البته مورد اول را می توان مصداقی از دوم دانست.
این حجابها میگویند گفتار و عملکرد سفرای آسمانی بر اساس
ظرفیت های فکری، عقلی، فرهنگی، اجتماعی، اقلیمی و امنیتی مربوط به زمان خودشان
بوده؛ کلماتی که بر لسان نمایندگان رسمی خداوند جاری شده [و حال به عنوان روایت به
آن استناد می شود] یا اقدامی که شخصا انجام داده اند چه بسا با آنچه که حق مطلب
بوده و آنها قلبا به آن اعتقاد داشته اند، متفاوت بوده! [در اواخر همین بخش، حدیثی
از پیامبر آمده به این مضمون که ایشان از وضع قوانین تبعیض آمیز ناراحت بودند و
آرزو داشتند روزی فرا برسد که تساوی حقوق برقرار شود.]
از امیرالمومنین در سه دوره الف) خانه نشینی 23 ساله، ب)
اوایل حکومت 5 ساله و ج) باقی مانده آن؛ سخنان و نظرات متناقض بر جای مانده؛ چرا
که در هر مقطع از سه دوره فوق، میزان آزادی و موقعیت ایشان تفاوت داشته و به ناچار
مجبور بود با شرایط تحمیلی زمان کنار آید.
امام صادق می گوید: نه دهم دین تقیه است "تسعه اعشار
الدین التقیه" (القواعد و الفوائد شهید اول، ج 2 ص 156؛ نضد القواعد الفقهیه علامه حلی، ص 269 ) و این یعنی نه دهم از
مجموعه بزرگی که در سنت و سیره برگزیدگان آسمانی تجلی یافته بنابر چارچوبی که
خودشان بازگو کرده اند و به آن مقید بوده اند تقیه ای است!
به این ترتیب، نه دهم نسخه ها و احکامی که در برابر دید
جویندگان هدایت و ایمان بطور برجسته نمایان است و به سراغ آنها می روند تا [هدایت
شوند و] نجات یابند اصل و ریشه آن تقیه ای صادر شده [نه حقیقی و واقعی]!
این روایت معانی بسیار سنگینی دارد! درباره اسلامی که
امروز دیده می شود، باید گفت لایه غیر واقعی و وارونه آن، نه دهم برابر بیشتر از لایه
واقعی و حقیقی آن به چشم می آید؛ نه دهم محتویات موجود در ظرف اسلام فعلی دروغین و
کاذب و جعلی است و فقط یک دهم [از واقعیت ها و حقیقت ها] در دسترس می باشد؛ مابقی
آن به خاطر شرایط تحمیلی دوران، از همان اول بیان نشدند و یا آنکه تحت الشعاع
مسائل دیگر قرار گرفتند و توجهی به آن نگردید!
مثال های دیگر آن چنین است که آدرس زیرخاکی به دست آورید
که نه دهم آن ثبت نشده یا غلط نوشته شده و شما می خواهید بر اساس آن بروید و در
وسط بیابان خطرناک با جان خود بازی کنید به امید آنکه گنج مورد نظر را بیابید! آیا
می توان چیزی را توصیف کرد که نه دهم آن بطور شفاف دیده نمی شود؟ آیا می خواهید به
یک طنابی وصل شوید که نه رشته از ده تای آن پاره است!
اینها که گفتم بهترین حالت ممکن بود وگرنه در حدیث دیگری
امیرالمومنین می فرماید دین ما اهل بیت، تقیه ای است "التقیه دینی و دین اهل
بیتی" (الجعفریات کوفی، ص 179؛ مستدرک الوسایل نوری، ج 12، ص 252)
این سخن یعنی جمیع آنچه از گفتار و رفتار پیامبر و امامان
آسمانی بر جای مانده، برخلاف نظر واقعی ایشان بوده و آنها تحت شرایط تحمیلی دوران
مجبور بوده اند به گونه دیگری رفتار نمایند و سخن بگویند!
اسناد مذکور زیاد هستند و مفهوم کلی آنها این است که رفتار
و گفتار منسوب به نمایندگان رسمی خداوند، تابع حصارها و لایه هائی [مثل محدودیت
های امنیتی و ظرفیت های فکری و اجتماعی گذشتگان] قرار داشته و در خوش بینانه ترین
حالت، حداکثر یک دهم از حقایق منقول توحیدی و دینی مکتوب، بطور واضح در اختیار ما می
باشد!
به خاطر اهمیت موضوع باز هم تکرار می کنم که واقعیت ها و
حقایق توحیدی و دینی، یا بیان نشده اند و یا [اگر بیان شدند] چندان مورد توجه
مخاطبین و معاصرین قرار نگرفتند و به تبع آن نیز در کتب روائی چندان برجسته نیستند
و باید در لا به لای اسناد و مدارک موجود بگردیم و آنها را بیابیم!
با این اوصاف، ولی فقیه و فقها و قضات دین انقلاب، با تکیه
بر کدام روایات و احادیث با اطمینان و قاطعانه فتوا می دهند؟ کدام عاقلی به جز
آنها را سراغ دارید که بر روی سقفی بایستند که 9 پایه از ده ستون آن، یا وجود خارجی
ندارد و یا در جای خود نصب نشده و متزلزل است؟ آنها آنقدر گستاخند که با نفسی
مطمئن و قلبی آرام، دیگران را هم دعوت می کنند که بیایید و در خانه مجلل اما بدون
عماد دین سیاسی، با خیال راحت زندگی کنید!
همان کاری که در ایران با انقلاب ولی فقیه آغاز شد و هر
روز آوار بخشی از موجودیت و هستی اسلام و مسلمین بر سر مردم فرو ریخت؛ کدام عالمان
باوجدانی به غیر از روحانیون سیاسی و قدرت طلب را سراغ دارید که با تکیه بر ادله
هائی چنین ناقص، دیگران را کافر و مشرک و مرتد و مفسد و محارب بنامند و گستاخانه
حکم زندان و شلاق و اعدام صادر کنند و خط مشی سیاسی یک مملکت را تدبیر نمایند؟
گفتنی است به جز روایات زیادی که در باب تقیه آمده، در
میان اندیشمندان دینی و اجتماعی نیز این مسئله به عنوان یک آموزه و توصیه مطرح شده
و رد آنرا می توان در ابیات شعرای بزرگ مشاهد نمود: "هر که را اسرار حق
آموختند ؛ مهر کردند و دهانش دوختند"؛ و همچنین: "در بیان این سه کم
جنبان لبت ؛ از ذهاب و از ذهب وز مذهبت" در سیاست نیز مرسوم است که باید
اسرار را حفظ کرد و...؛ اینها نشان می دهد که موضوع "تقیه" یک واقعیت در
زندگی دینی و اجتماعی بوده است.
نکته مهم: البته ذکر این نکته لازم
است که اینجانب در شرایطی هستم که نمی توانم و نمی خواهم تقیه کنم؛ من مجبورم از
یک سو حقایق توحیدی و دینی، و از سوی دیگر اسرار شعبده های فقهی این نظام را بازگو
کنم؛ بارها به من در بازپرسی ها و بازجوئی ها گفتند چرا تقیه نمی کنید و با یک
توبه نامه خود را نجات نمی دهید؟
برخی از دوستان و همبندی هایم نیز به من میگویند با توجه
به اینکه سازمان ملل متحد و جهانیان در حمایت از من کوتاهی کردند لذا بهتر است
تقیه کنم و خود را از قطعه ویژه روحانیت قبرستان اوین نجات دهم!
در پاسخ باید بگویم من چیزی برای از دست دادن ندارم؛ جان
پدر و مادر و برادرم را در این راه از دست دادم؛ خانواده ام متلاشی شد؛ سلامتی و
جوانی ام بر فنا رفت؛ فرصت های درخشانی که برای کمک به خلیق داشتم را از من
گرفتند؛ به محاربه و ارتداد و افساد فی الارض نیز متهم شدم؛ برای من فقط یک نفسی
باقی مانده آن هم با هزار آه و درد و رنج!
بنابراین من چیزی ندارم که بخواهم برای حفاظت از آن، تقیه
کنم! ضمن آنکه اگر بنده توبه نامه بنویسم و از زندان نجات یابم در آنصورت رژیم
ادعا خواهد کرد که وضع حقوق بشر بهبود یافته تا حدی که یک پیشوای دینی مخالف خامنه
ای، طلب عفو کرده و آزاد شده! و اینها یعنی خیانت به همه مردمی که به من اعتماد
کردند!
من نه توبه می کنم و نه طلب عفو، اگر اینگونه حاضرند مرا
آزاد کنند اقدام نمایند در غیر اینصورت از طریق این اثر به ولی فقیه پیغام می دهم
که تا آخر دوره حبس تعزیری که برایم بریدید و اکنون رو به پایان است در زندان می
مانم اما هرگز عذرخواهی نخواهم کرد!
توضیحات ضروری گردآورندگان کتاب
الف) تفاوت تقیه در ابعاد مختلف
در اینجا لازم است که حتما درباره واژه "تقیه" توضیحی داده شود؛ با توجه به اینکه از این واژه سوء استفاده های زیادی شده و نگاه بسیار بدی نسبت به آن وجود دارد لذا ما برای انتشار قسمت فوق که در آن آیت الله بروجردی از مسئله "تقیه" سخن گفته اند نگران بودیم که مبادا منجر به قضاوت ناحق نسبت به ایشان گردد! از این رو درباره این موضوع از ایشان دوباره کسب تکلیف کردیم، پرسیدیم آیا اجازه می دهید تا مطالب مربوط به "تقیه" را کل از بحث فوق حذف کنیم تا مانع از سوء تفاهم احتمالی شویم؟ ایشان پیغام دادند که خیر این کار را نکنید؛ چون آنچه به نام "سنت" امروز در دست ماست برخلاف نظر و اعتقاد واقعی فرستادگان الهی است و تداوم کتمان این مسئله در چنین شرایطی ظلم بزرگی می باشد؛ ولی به مردم توضیح دهید "تقیه" در سیاست با "تقیه" در مباحث فقهی و اخلاقی متفاوت است و نباید اشتباه شود.
در اینجا لازم است که حتما درباره واژه "تقیه" توضیحی داده شود؛ با توجه به اینکه از این واژه سوء استفاده های زیادی شده و نگاه بسیار بدی نسبت به آن وجود دارد لذا ما برای انتشار قسمت فوق که در آن آیت الله بروجردی از مسئله "تقیه" سخن گفته اند نگران بودیم که مبادا منجر به قضاوت ناحق نسبت به ایشان گردد! از این رو درباره این موضوع از ایشان دوباره کسب تکلیف کردیم، پرسیدیم آیا اجازه می دهید تا مطالب مربوط به "تقیه" را کل از بحث فوق حذف کنیم تا مانع از سوء تفاهم احتمالی شویم؟ ایشان پیغام دادند که خیر این کار را نکنید؛ چون آنچه به نام "سنت" امروز در دست ماست برخلاف نظر و اعتقاد واقعی فرستادگان الهی است و تداوم کتمان این مسئله در چنین شرایطی ظلم بزرگی می باشد؛ ولی به مردم توضیح دهید "تقیه" در سیاست با "تقیه" در مباحث فقهی و اخلاقی متفاوت است و نباید اشتباه شود.
ضمن آنکه در این انقلاب همه واژه های دینی و فقهی مورد سوء
استفاده قرار گرفته و این وضعیت بغرنج نباید باعث خودسانسوری ما در گفتن حقایق
شود؛ اگر بخواهیم اینگونه عملا کنیم اصل نباید هیچ حرفی بزنیم زیرا هر سخنی که
مطرح نماییم قبل ولی فقیه و روحانیون سیاسی آنرا لوث کرده است؛ ایشان همچنین نکاتی
را در یک پیغام شفاهی به شرح زیر، بیان فرموده اند:
در انقلاب ولی فقیه همه واژه های فقهی و دینی، مورد بهره
برداری سوء قرار گرفت؛ یکی از آنها "تقیه" بود و بدترین خاطرات تلخ
معاصر به آن متصل شد؛ همان تقیه های معروف او که برای فریب مردم، وعده های دروغ آب
و برق مجانی و تبدیل ایران به بهشت روی زمین را داد؛ مردم باور میکردند در حالی
که خود او بر روی این خیال بافی های خویش برچسب دروغ مصلحتی زده بود و به اصطلاح "تقیه"
می کرد!
من قبل نیز همه جا گفته ام، آنچه مربوط به اسناد دینی است
"تقیه" در "اضطرار" مجاز است همانطور که امام باقر می فرماید
"التقیة فى کل شىء یضطر الایه ابن آدم فقد أحله ا له" یعنی اینکه جان
انسان، آبروی انسان، زندگی انسان، دین انسان و شرافت انسان، در خطر باشد؛ مثل
مجبور باشد در زیر شکنجه، خود را از مرگ نجات دهد، [یا در شرایط دیگری مثل] اینکه
با گفتن یک حرف راست یک خانواده متلاشی شود، با گفتن یک جمله، یک زندگی از بین
برود، با فاش کردن یک کاری که دیگری کرده، درگیری و خونریزی به پا شود، یا اینکه
مثل کسی توان درک و تحملا یک حقیقتی را نداشته باشد و دیگری بخواهد بدون در نظر
گرفتن ظرفیتها، مصلحت ها، اولویت ها و مقتضیات، نظر درست خود را مصرانه به او
بقبولند و باعث بر هم زدن اعصاب و مختل کردن زندگی او شود؛ در همه این جاها باید تقیه
کرد [از گفتن واقعیت امتناع کرد] و این به معنای دروغ و کلاهبرداری نیست چون که
هدف از آن، تامین مصلحت ها و اولویت ها می باشد نه فریب دیگران برای مقاصد نفسانی
و حکومتی!
ولی اینکه کسی در سیاست، قول [و وعده] دروغ به مردم بدهد
تا به میز و صندلی برسد، یا برای حفظ نظام پوشالی، خرابی های سیاسی و ورشکستگی های
اقتصادی را انکار کند، فجایع اجتماعی و اخلاقی جامعه را سرپوش نهد، نویدهای کاذب
برای زندگی بهتر در آینده را بدهد؛ اینها دیگر تقیه نیست بلکه خیانت، دروغ، فریبکاری
و در یک کلم، جنایت علیه بشریت است هر چند که بر چسب "تقیه" بر آن میزنند!
ب) تحکیم نظرات آیت الله بروجردی
آقای بروجردی در جملات خلاصه و شفاهی بالا، موارد مجاز تقیه را بیان نمودند که البته رسا و شفاف است و با مباحث مندرج در کتب "فقهی"، کتب "فقه روایی" و کتب "فقهی استدلالی" در سده های گذشته مطابقت دارد؛ روایتی که ایشان از امام باقر نقل کردند در کتاب اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر جلد 3، صفحه 330 آمده؛ البته به اشکال دیگری نیز با همان معنا نقل شده؛ مثل "التقیه فی کل ضروره و صاحبها اعلام بها حین تنزل به" چند آدرس زیر منابع روایات مذکور هستند که در تایید نظرات آقای بروجردی نیز به کار می آیند:
احمد بن ابی عبدا برقی، قرن سوم در کتاب محاسن برقی؛ شیخ کلینی، قرن 4 در
کتاب اصول کافی؛ شیخ صدوق، قرن 4، در کتاب من لا یحضره الفقیه؛ شیخ طوسی، قرن 5،
در کتاب تهذیب الاحکام؛ ملا محمد صالح مازندرانی، قرن 11، در شرح کافی؛ شیخ حر
عاملی، قرن 12 در کتاب وسائل الشیعه و در کتاب هدایه الامه الی احکام الائمه؛ علامه
سید عبدالله شبر کاظمی (شاگرد سرشناس جد پنحم آقای بروجردی)، قرن 13، در کتاب اصول
الاصلیه و القواعد الشرعیه؛ محدث نوری، قرن 14، در کتاب مستدرک الوسائل؛ آیت الله
سید ابوالقاسم خوئی، در کتاب موسوعه الامام الخوئی؛ آیت الله سید صادق روحانی، در
کتاب فقه الصادق.آقای بروجردی در جملات خلاصه و شفاهی بالا، موارد مجاز تقیه را بیان نمودند که البته رسا و شفاف است و با مباحث مندرج در کتب "فقهی"، کتب "فقه روایی" و کتب "فقهی استدلالی" در سده های گذشته مطابقت دارد؛ روایتی که ایشان از امام باقر نقل کردند در کتاب اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر جلد 3، صفحه 330 آمده؛ البته به اشکال دیگری نیز با همان معنا نقل شده؛ مثل "التقیه فی کل ضروره و صاحبها اعلام بها حین تنزل به" چند آدرس زیر منابع روایات مذکور هستند که در تایید نظرات آقای بروجردی نیز به کار می آیند: