زحل نیوز، کیوان کاظمینی بروجردی- شامگاه عاشورا، نسرین ستوده،
حقوقدان و فعال اجتماعی، به دعوت جمعی از فرا درمانگران تهران و اصفهان در مراسم
«شام غریبان» حضوریافت و ضمن ایراد سخنرانی، به برخی پرسشهای مطرح شده، پاسخ گفت.
به گزارش زحل نیوز به نقل از حلقه نیوز، این مراسم درحالی
برگزارشد که محمدعلی طاهری، پس از۴۲
ماه حبس انفرادی و صدورغیرقانونی قرار بازداشت ۶ ماهه
در زندان انفرادی، همچنان با مداخله نیروهای امنیتی در پرونده خود، روبروست و دراعتراض
به این وضعیت، یازدهمین روز اعتصاب غذا را سپری میکند.
نسرین ستوده، ضمن بیان این که«به هیچ وجه، هیچ سیستم قضایی
نمیپذیرد که کسی مدت محکومیتی را طی کند و سپس درطول دوران بازداشت با اتهام جدیدی
مواجه شود»، افزود: این اتفاق دردهه شصت رخ داده است؛ اما ما الآن در دهه نود هستیم
وهرگز اجازه نمیدهیم که حکومت بتواند چنین کاری را بدون هزینه انجام دهد.
خانم ستوده محمدعلی طاهری را از سرمایههای جامعه ایران خواند
و با بیان اینکه پنج سال حبس برای وی بسیارسنگین است، اظهارکرد: من اصرار فراوان دارم
از حقوق یکدیگر بی آنکه به عقایدهم کار داشته باشیم، دفاع کنیم.
درپایان این مراسم، فرادرمانگران که به نشان صلح طلبی، با
شالهای سپید درشام غریبان امام حسین(ع) حاضر بودند، با شمعها و پلاکاردهایی در دست،
حق آزادی اندیشه و بیان دگراندیشان را خاطرنشان کردند.
لازم به ذکراست محمدعلی طاهری، در پی نامهای که چندماه پیش
برای آقای احمد شهید(گزارشگر ویژه سازمان ملل) فرستاده بود، مورد آزار و اذیت مضاعف
قرارگرفته و در دومین هفته اعتصاب غذا در اعتراض به باز بودن پرونده درخصوص اتهام مفسد
فی الارض بهسر میبرد. این نامه برای نخستین بار در سحام منتشر شد.
مشروح سخنان نسرین ستوده، درجمع شاگردان محمدعلی طاهری در شام
غریبان امام حسین(ع) به شرح زیراست:
من تا به حال این شانس را نداشته ام که درکلاسهای شما شرکت
کنم و از محورهای نظری شما مطلع باشم. آنچه که میدانم ازنظرات عرفان حلقه(کیهانی)،
نامنظم و جسته و گریخته است. اما خوشحالم بگویم که بیآنکه به عقاید هم کاری داشته
باشیم، بی آنکه درصدد نفی یا تایید عقاید هم باشیم، من به عنوان وکیلی که سوگند شرافت
یاد کرده ام، حتما و حتما برای دفاع ازعقاید شما هستم.
من براین اعتقادم که درجامعه خودمان، مسألهای را داریم، اتفاقی
که یک روز باید بین همه ما باز شود و راجع به آن صحبت کنیم. شاید دربین شما باشند کسانیکه
ازآسیبهای دهه شصت در امان نمانده باشند. یا نه، مثل من نه از آسیب دیدگان آن دهه
باشید و نه از آسیب زنندگان. اما یک مسأله اجتماعی ماست. قاطعانه براین اعتقادم که
آن فاجعه که همه ما به نوعی درگیرآن هستیم یا دستکم به رفع اثرات آن ضایعه فکر میکنیم
و مسئولیت داریم نسبت به آن، براین اعتقادم که آن فاجعه به دلیل عدم حضور وکلا دراین
پروندهها رقم خورد. اگر وکلا میتوانستند آزادانه درآن دادگاه ها شرکت کنند و ازحقوق
آن متهم دفاع کنند، هرگز ما با احکام اعدام به آن گستردگی مواجه نمیشدیم و یک حکومت
خیلی اشتباه میکند اگر که فکر میکند با افزایش اعدامها دریک برهه تاریخی، خودش را
حفظ کرده است. اگر حکومتی با بالا بردن آماراعدام خودش را حفظ کند، بسیارکارخبطی است
و مسئولیتش دوچندان می شود.
من براین اعتقادم همچنان که تعداد زیادی از افراد به دلیل
تلاشهای مرحوم منتظری از اعدام رهایی پیدا کردند، میشد تعداد دیگری از متهمان با
دخالت وکلا از اعدام رهایی پیدا کنند. همچنان که حضورآنها که اعدام نشدند تا به امروز،
چیزخاصی را و هزینه خاصی را به جامعه ما تحمیل نکرده، میشد که اعدام نشوند و بازما
درکنارهم زندگی کنیم.
بسیاری ازکسانی که زیرحکم اعدام بودند و بعد نجات پیدا کردند،
الآن از نویسندگان و فرهیختگان جامعه ما هستند و ما خوشحالیم که این سرمایهها برای
ما حفظ شده است. پس من با این مقدمه، میخواهم یک موضوع مهم حقوقی را دراینجا مطرح
کنم، که البته دوست عزیز ما جناب آقای دکترطاهری، با آن مواجه هستند و همه شما درجریان
هستید. یکی از بدترین رفتارهای قضایی این است که کسیکه به اتهام سیاسی روانه زندان
میشود، بعد از مدتی حبس او را ببرند و اتهام جدیدی براو تفهیم بکنند. این خلاف همه
قواعد حقوقی درهمه سیستمهای قضایی است؛ به هیچوجه هیچ سیستم قضایی نمی پذیرد که کسی
مدت محکومیتی را طی کند و سپس با اتهام جدیدی مواجه شود. این اتفاق در دهه شصت افتاده،
اما ما الآن در دهه نود هستیم و به هیچ عنوان اجازه چنین کاری را نمیدهیم و هرگز اجازه
نمیدهیم که چنین کاری را بدون هزینه، یک حکومت بتواند انجام دهد.
یک حکومت مسئول رفتارش میباشد و مسئول هر مجازاتی که میکند،
ولو یک روز باشد. پنج سال حبس برای جناب آقای دکترطاهری، حبس بسیارسنگینی محسوب می
شود. خوشبختانه بسیاری از شما تجربه زندان را ندارید، خدا را شکر! در بندعمومی شما
با مواردی مواجه میشوید که شخصی ممکن است قاچاق کرده باشد یا سرقت مسلحانه و چیزهایی
ازاین قبیل، که حبس چهار یا پنج سال را به او می دهند. به این راحتی چنین احکامی صادر
نمیشود، اما دراتهامات سیاسی، عقیدتی و مدنی ما شاهد احکام دو رقمی، سه رقمی …(هستیم).
چه خبر است؟!
چرا باید افراد بابت وکالتشان به سیزده سال حبس، آنچنان که
همکارمن آقای سلطانی الآن چنین حکمی برایشان صادرشده، چرا آقای سیف زاده معادل ده
سال حبس گرفتند؟ چرا آقای دکترطاهری فقط به دلیل اینکه عقایدشان با حکومت ممکن است
یک اختلاف جزئی داشته باشد…، راه رسیدن به خداوند بی نهایت است، چرا باید بابت پیدا
کردن راهی برای رسیدن به خداوند، به پنج سال حبس محکوم شوند؟!
ما به این حکم هم معترضیم! و حتما یک حکومت باید پاسخگو باشد
درقبال احکامی که صادر میکند؛ به ویژه وقتی یک طرف آن حکم، خود حکومت است. حکومت شاکی
این پرونده است، خودش هم حکم می دهد، خیلی جالب است! برای اینکه تمام قضات سخنگوی
دولت هستند و دولت، شاکی متهمین سیاسی! کجای این احکام میتواند عادلانه باشد؟ هرگز
نمیتواند! هرگز! و بدتراز آن حکمی که خودش خیلی جای مؤاخذه دارد، این است که متهمی
را که درحال گذران حکمش میباشد، ببرند و با اتهام جدیدی مواجهش بکنند؛ اتهامی که مجازاتی
سنگینتر از مجازات اول دارد، این درهیچ سیستمی پذیرفته نیست.
من خواهش میکنم، من دیده ام که شما چگونه به دفاع ازاستاد
خودتان پرداخته اید. من میخواهم که اینجا همه تردیدها را به شما بگویم، این موضوع
دراینجا که حق کاملا به جانب شماست، کوچکترین تردیدی روا ندارید. با هیچ منطق حقوقی
پذیرفته نیست که متهمی را با اتهام جدیدی آن هم به این سنگینی مواجه بکنند و من آمده
ام بگویم که البته به وظایف خودم تا آنجایی که میتوانستهام عمل کرده ام و بعد از
این هم حتما عمل میکنم؛ و هم این که آمده ام درجمع شما باشم و هم بگویم که به لحاظ
حقوقی ما همگی این وظیفه را داریم تا از حقوق ایشان به عنوان یک شهروند، به عنوان یک
فرد متفکر و تحصیل کرده دفاع بکنیم تا به این ترتیب، ما سرمایههایمان را برای خودمان
حفط کنیم. ایشان از سرمایههای جامعه ما هستند و من اصرار فراوان دارم از حقوق یکدیگر
بی آنکه به عقاید هم کاری داشته باشیم، دفاع کنیم… من میخواهم بگویم که زمانی که در
نوجوانی کاراجتماعی را شروع کردم، نمیدانستم چنین بهای سنگینی را باید پرداخت کنم،
سنگین نیست البته! برای اینکه ما قدم به قدم اهدافمان را بالاتر می گیریم. من هم آن
موقع در نوجوانی، اهدافم مثل حالا نبود. الآن افقهای بزرگتری را پیش روی خودم باز
میکنم، پس بنا به آن افقها همه ما میگوییم که چه بهایی حاضریم پرداخت کنیم. اگر
اهدافتان را بالا میگیرید، بدانید گامهای بلندتری باید بردارید؛ هزینههای بیشتری
باید پرداخت کنید. همین است. درهر مسیری قدم بر میداریم، اگر برای گذشت از نفس شخص
خودمان است، باید بها پرداخت کنیم. کار دیگری پیش روی ما نیست.