تحریم استبداد و دیکتاتوری
- کلیه
اسناد مهمی که در رد ولایت فقیه مطرح است که شامل ده ها آیه و روایت میباشد در
بحث محکومیت و تحریم استبداد و دیکتاتوری نیز به کار می آید؛ در این قسمت صرفا چند
مورد را بررسی می کنم:
- "فالهمها
فجورها و تقویها" (شمس، 8) و "ان النسان علی نفسه بصیره" (قیامت،
14) یعنی خالق بنی آدم در فطرت مخلوق خویش، مدارجی از قوای تشخیص خیر و شر را قرار
داده؛ لذا هرکس آحاد مردم را نادان و فاقد صلاحیت لازم برای تعیین سرنوشت کشور
بداند و خود را تحت عنوان "ولی مطلق" بر جامعه تحمیل کند به خمیرمایه و
سرشت مشترک همه انسانها اهانت کرده و اعتبار خدا داده کل بشریت را لگدمال نموده
است.
- خداوند
می فرماید: "و ما على الرسول الا البلاغ المبین" (عنکبوت، 18)
اشاعه دین و ترویج الهیات، اموری صرفا تبلیغی هستند نه تحمیلی و اجباری.
- از
پیامبر روایت شده: "بعثت داعیا و مبلغا و لیس الی من الهدی" (میزان
الحکمه، ج 13، ص 6634؛ کنزالعمال، حدیث 546) یعنی من برای دعوت به خدا و تبلیغ دین
او آمدم ولی هدایت در دست من نیست و به زور نمیشود کسی را به راه راست آورد!
بنابراین اگر کسانی مدعی هستند که به خاطر خدا حکومت مطلقه
به راه انداختهاند سخت در کلاهبرداری قرار دارند! متاسفانه فقهای دشمن رسول الله،
وقتی به سرکردگی خمینی به قدرت رسیدند مهر "ان المرء لیهجر" را بر کلمات
پیامبر زدند [عملا پیامبر را به خاطر چنین شعارهائی مهجور نامیدند و کلام ایشان را
غیر عقلانی خطاب کردند] آنها اهرم های زور و فشار و خفقان را به حرکت در آوردند تا
به خیال خود ایران و جهان را هدایت کنند! ثمره جهاد خالصانه آنها این بود که امروز
پیامبر نه تنها به عنوان دلسوز و منجی انسانها شناخته نمیشود بلکه به عنوان بانی
خشونت و قساوت در افکار عمومی دنیا مورد محاکمه قرار گرفته! اف بر ولیفقیه و
روحانیون آدمخوار و فقهای پیامبر ستیز و ایران سوز!
- در
حاشیه بحث پیرامون آیه "فالهمها فجورها و تقویها" که در بالا آوردم لازم
است به نکته ای بپردازم:
حالتی از قبیل وجود هاله نور، ارتباط با وحی و ماوراء،
خواب و رویا و خود را نماینده خدا به سوی خلق دانستن همیشه بطور مستقیم یا غیر
مستقیم از سوی رهبران و گردانندگان ارشد نظام و هوادارانشان ادعا شده و در واقع
یکی از مشخصه های بارز مستبدین مذهبی در تاریخ آن است که همواره فکر میکنند که
چیزهائی را می دانند و می فهمند که دیگران از درکش عاجزند! لاجرم برای این بیماری
دینی و اجتماعی باید توضیحاتی درخور و شایسته پیدا نمود!
آیه مذکور تایید میکند که الهامات در انسانها، جنبه
دوگانه خوب و بد، و خیر و شر، و حق و باطل دارد؛ ما اسناد زیادی شبیه آن داریم که
به وضوح این پیام را میرسانند که هیچ تضمینی بر حقانیت آنچه که "الهام"
و "خطورات
ذهنی" پنداشته اند وجود ندارد و الهامات، حجیت محسوب نمی شوند.
حال این سوالات مطرح است: آیا نباید برای اداره کشور مشورت
و نظرسنجی ملاک باشد نه الهامات و تصورات شخص یا گروهی خاص! آیا رعایت انصاف برای
رهبر مملکت مهم تر است یا آنکه تصویرش در ماه درآید؟ آیا واقع گرائی برای حاکم
واجب تر است یا ساخت عنوان پوچ "ولی امر مسلمین جهان"؟ آیا نگرانی عدالت
داشتن برای مسئولین زیبنده تر است یا چرخش هاله نور بر دور سر؟
عیسی مسیح، پیامبر محبوب قلب ها فرمود: انسان حکیم از جهل
و خطای دیگران عبرت می گیرد، به اطراف خود می نگرد، چشمانش باز است، تجربه را ارج
مینهد؛ ولی جاهلین از هواهای نفسانی اطاعت میکنند!
بزرگترین مصداق این رذیله نیز استبدادگری و خودکامگی است!
چقدر زیبا فرمود مولا علی: "المستبد متهور فی الخطاء و الغلط" (غرر
الحکم، حکمت 7947) یعنی خودرائی و خودسری انسانها را در صدور احکام غلط و تصمیمگیریهای
خطا بیباک و نترس میکند!
سالهاست که چنین افرادی در راس این مملکت قرار دارند و
شعارهای ماجراجویانه سر می دهند! دیگر کشورها را تهدید به محو کردن از روی زمین میکنند!
دائما خط و نشان می کشند! علنا ملتی که به آنها حکومت داد و ردای ولایت بر تنشان
کرد را از برگزاری همه پرسی های آزاد محروم کردهاند! الحق که در بی عقلی و قداره کشی،
دستان ابوجهل های تاریخ را از پشت بسته اند!
مخصوصا ولیفقیه که در موضوعات حیاتی مانند بحران هسته ای،
برقراری ارتباط با امریکا و اصلاح قانون اساسی خط قرمز کشیده و آنرا محدوده تصمیمگیری
شخصی خود قلمداد نموده؛ او هیچ توصیه کارشناسی و خیرخواهانه ای را نمی پذیرد و
صرفا بر خطورات ذهنی خود که آنرا الهامات آسمانی می داند متکی شده!
بالطبع فکر چنین شخصی توانائی دیدن عمق مسائل را نداشته و
مظهر دهشت انگیزی از "فالهمها فجورها" را به نمایش درآورده که نابودی
اقتصاد و اعتبار ایرانیان شمه ای از برکات پر بار آن بوده!