حق مردم برای بازخواست و بازرسی از حکومت و مسئولان حکومتی

حق مردم برای بازخواست و بازرسی مسئولین حکومتی


- "الزعیم و غارم" (قاعده فقهی) کفیل و زعیم باید از عهده مورد کفالت خود برآید؛ هرکس مسئولیتی را به عهده می‌گیرد و منصبی را اشغال می‌کند باید جوابگوی عواقب کارهای خویش باشد.
این قاعده بطور نمایشی و تبلیغاتی در قانون مدنی [ماده 740، مصوب 1370] گنجانده شده! آیا در این حکومت واقعا قاعده مذکور رعایت می‌شود؟ آیا امکان بازرسی و نظارت بر عملکرد ولی‌فقیه و اطرافیان و گردانندگان نظامش وجود دارد که در مرحله بعد، امکان بازخواست و غرامت گیری از آنها مطرح باشد؟
- "من اتلف مال الغیر فهو له ضامن" (قاعده فقهی) هر کس که با سوء تدبیر، ناکارآمدی و... باعث سرقت یا تلف‌شدن دارائی های جامعه شود، باید پاسخگو باشد.
این قاعده در فقه به نام "اتلف" شناخته می‌شود و در قوانین جمهوری اسلامی نیز به کار رفته [مثل در ماده 328 قانون مدنی مصوب 1370 آمده است: "هرکس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد"] اما اینگونه قوانین برای همه شهروندان اعمال نمی گردد و شامل ولی‌فقیه و اعضای باند او در دولت و مجلس و قوه قضائیه و... نمی‌شود؛ کسانی که هم بطور مستقیم به سرقت ذخایر و ثروت های این سرزمین مشغولند و هم با وضع قوانین نسنجیده و سوء‌مدیریت، به امحاء باقی مانده آن سرگرمند!
اسناد دیگری نیز مانند آنچه در باب امر به معروف و نهی از منکر آمده، مطرح هستند که حق بازخواست و ایستادن در برابر استبداد و سودجوئی حکام را برای آحاد ملت محترم می شمارند و ما در قسمت های دیگری به آنها خواهیم پرداخت.
حق ملت های تحت ستم برای شکایت به نهادهای بین‌المللی و دیگر حکومت‌ها
- حکام در هر مرتبه‌ای که هستند نسبت به زیردستان متعهد به یک سری وظایف صنفی و انسانی می باشند؛ در میان انبوه اسناد مربوطه چند سند را مرور می‌کنیم؛ در توصیه ها و اوامر امیرالمومنین به مالک اشتر آمده است: "و اشعر قلبک رحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تفتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق" (نهج البلاغه، نامه 53). یعنی در جایگاه حاکم و بالا دست اینگونه باش که:
1) نسبت به رعیت، بطور علنی و آشکارا مهربان و مردم نواز رفتار کن.
2) به آنها محبت نما.
3) آنها را نوازش کن.
4) حاکم نباید وحشی و درنده خو باشد و قانون تنازع بقا را اجرا نماید.
5) با وضع قوانین و اتخاذ سیاست های غلط به مردم ضرر و زیان و خسارت وارد نکن.
6) به قول امروزی ها برای خوردن و بال‌کشیدن اموال و موجودیت مردم نقشه نکش، چاه نکن و پرونده سازی نکن
.
7) بدان که آنها یا برادر دینی تواند و یا همنوع تو
!
خلاف تمامی این دستورالعمل‌ها در توصیف ولی‌فقیه و گردانندگان نظامش می‌باشد که از یک سو دائما مشغول حمله به منتقدین و سرکوب مخالفین و قلع و قمع دگراندیشان هستند؛ و از سوی دیگر نیز با بی تدبیری، سرقت های میلیاردی روزانه، تروریسم‌پروری، رقابت های نظامی و جنگ افروزی، انواع خسارت ها و ضررها را به تک تک مردم این سرزمین وارد می‌کنند؛ آنها همچنین برخلاف امر مولا علی، برای مردم، طبقه بندی های قومی و مذهبی و عقیدتی و جنسیتی قائلند! حال این پرسش بزرگ مطرح می‌شود که چه باید کرد؟
- خداوند می فرماید: "لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم" (نساء، 148) یعنی قربانیان نقض حقوق‌بشر، حق دارند افشاگری و اطلاع رسانی نمایند و مجاز هستند شکایت کرده و استمداد بجویند.
یکی از ایرادهائی که روحانیون سیاسی به من وارد کردند پیرامون نامه هائی بود که به شخصیت های حقیقی و حقوقی بین‌المللی نوشته ام و ادعا کردند اینجور اقدامات چهره اسلام را در جهان تضعیف کرده؛ در یکی از جلسات بازپرسی به من گفتند آیا "و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا" (نساء، 141) را قبول ندارید؟ آیا با شکایت به خارجی‌ها آیاتی از قبیل "و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" (مائده، 45) و احادیثی چون "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه" (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 334) را زیر پا نگذاشته اید؟
در صفحه 91 از کتاب ولایت فقیه نیز خمینی ادعا شده که مسلمان نباید به سازمان‌ها و شخصیت‌های بین‌المللی که البته او آنها را کافر می نامند، شکایت کند و تظلم برد؛ همانطور که ملاحظه  می‌کنید سخنان بی منطق و نامشروع او توسط پیروانش در دادگاه ویژه به عنوان ابزاری برای متهم کردن ما به کار می‌رود؛ پاسخ آنها را اینگونه می دهم:
حکم فقهی که در آیه 141 سوره نساء آمده و آنها به آن استناد کرده‌اند همانطور که خودشان نیز می دانند برای جلوگیری از مسلط شدن بیگانگان بر مسلمانان می‌باشد که یکی از مصادیق قاعده فقهی "نفی سبیل" است [یکی از قواعد ثانویه.]
اول اتهام مذکور متوجه خود روحانیون سیاسی و حکومتی نیز هست! اگر ناراحتی ایشان به این دلیل است که بیانیه‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی در مسیر "من لم یحکم بما انزل الله" می‌باشد [یعنی برخلاف قواعد و تعالیم الهی است] پس چطور خودشان بارها بطور رسمی و علنی به آنها شکوائیه و دادخواهی ارسال نموده اند؟ چگونه می‌شود که قطعنامه‌ها و احکام قضائی دادگاه‌ها و مجامع بین‌المللی برای حفظ منافع رژیم ولی‌فقیه و هم پیمان‌هایش در دنیا مشروع و مقبول است ولی برای دیگران، حرام؟
ثانیا آیا با عملکرد این حکومت، برای اسلام و تشیع، استقلال و اعتبار و آینده ای باقی مانده که کسی در این میان برای زیر سوال رفتن قاعده "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه" [اسلام برتر است] ابراز نگرانی کند؟
ثالثا در برخی از آیات و روایات صراحتا مجوز فاش کردن اسرار و رفتار ظالمین صادر شده مثل آیه 148 سوره نساء.
رابعا از بسیاری از اسناد قرآنی و سنت نیز جواز چنین اقدامی به راحتی استنباط می‌شود؛ مثل بارها خود پیشوایان دینی اقدام به افشاگری علیه ظالمین و غاصبین کرده و دستور به آن داده اند؛ خداوند نیز در جای جای کتاب آسمانی اقدام به افشاگری بر ضد ناقضین حقوق خدا و خلق و تحریفکاران و دروغ سازان کرده از جمله در آیات 20 و 21 سوره انعام، 22 سوره سجده، 32 سوره زمر، 114 سوره بقره و ...؛ گردآوری و تحلیل چنین آیاتی می‌تواند موضوع مقالت متعدد و مستقل باشد؛ به هر حال ما این شیوه و سنت دینی را با افشاگری و اطلاع رسانی های متعدد در قالب بیانیه‌ها، گزارش‌ها، نامه‌های سرگشاده و طرح شکایت‌های بین‌المللی اجرا نمودیم.

توضیحات بیشتر در ارتباط با این موضوع
الف) یکی از اشکالت بنیادی سیستم قضائی ولایت فقیه
در دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، عملا امکان شکایت از ولی‌فقیه و مسئولین نظام وجود ندارد؛ هیچ راه‌قانونی باز نیست که بتوان از حقوق ضایع شده مردم دفاع کرد؛ رهبران رژیم و منسوبین آنها در رفاه و امنیت کاملا هستند و اهمیتی به وضع اسفناک اکثریت جامعه نمی دهند؛ در چنین ساختاری ما چاره ای نداشتیم جز کشاندن تظلم به مجامع بین‌المللی و البته در همه جای دنیا نیز برای مهار کردن توحش حکام مستبد و خیانتکار چنین رویه ای مرسوم است!
چند سال پیش در مکان دادگاه به دادستان کل ویژه [محمد سلیمی] یادآوری کردم که علی بن ابیطالب در مقام حاکم و قاضی، این حق را برای همگان و حتی پیروان دیگر ادیان قائل بود که اگر از شخص او شکایتی دارد از طریق محاکم موجود دنبال کند [آن هم محاکمی که تحت امر خود او بود] او حتی بارها در برابر شکایت رعایای غیر مسلمان، خود را به محکمه تسلیم کرد؛ پس چطور ممکن است در حکومت مدعی تشیع، یک روحانی سرشناس و پیشوای مذهبی مثل من، حق شکایت از رهبران نظام و حتی عواملا پائین دست او را نداشته باشد؟

ب) تصمیم ما به دادخواهی های بین‌المللی، اقدامی احساسی و عجولنه نبوده
اینجانب همواره از سوی دادگاه ویژه روحانیت و وزارت اطلاعات تحت آزار و ترور شخصیت قرار داشته ام، ولی با این وجود قبل از اطلاع رسانی ها و افشاگری های بین‌المللی، بارها به شخصیت های بالدست نظام و حتی به مراجع تقلید نامه نوشتم و هشدار دادم؛ ولی هر بار نه تنها جواب مناسبی نمی دادند بلکه فشارها بر من بیشتر می‌شد!
اینها نشان می دهد که اعضای بت‌خانه بیت رهبری از جنایات عوامل زیردست خود راضی بوده اند و به امر آنها آزارها بر ما تشدید شد؛ حال از آنهائی که به من ایراد گرفته اند می پرسم: در کجای دنیا مرسوم بوده که مظلومین از ستمکاران به خود آنها شکایت کنند و سپس برای همیشه منتظر دادرسی بمانند؟ اگر حکام این سرزمین دردها و رنج های ملت را حس نمی‌کنند، گناه ما چیست؟

ج) نتایج سانسور و خفقان حاکم بر رسانه ها همین است
در رسانه های جمعی و جراید این حکومت هرگز اخبار مربوط به زندانیان عقیدتی سیاسی و همچنین وقایع مهمی که با سرنوشت ملت مرتبط است صادقانه منتشر نمی‌شود؛ در اواخر تابستان 1387 یک روز مرا از زندان به ساختمان صدا و سیما منتقل کردند در راه می گفتند که مصاحبه ای با حضور خبرنگاران صدا و سیما و روزنامه های حکومتی ترتیب داده ایم و اگر شما کوتاه بیائید و جلوی دوربین از رهبر انقلاب درخواست عفو کنید ما قول می دهیم شما و هوادارانتان را از زندان آزاد کنیم!
در آنجا چند نفر از دادگاه ویژه، وزارت اطلاعات و شورای امنیت ملی حاضر بودند و با ژست بازجوئی محترمانه، از من سوالاتی را پرسیدند و ایرادهائی را عنوان کردند؛ آنها توقع داشتند که همکاری کنم و از موضع ضعف رفتار نمایم؛ اما بنده برخلف انتظارشان از خود دفاع نمودم و ادله محکمی را در حقانیت عقایدم بازگو کردم تا آنکه گفتگوی ما عملا به حالت مناظره و مجادله کشیده شد و آنها خشمگین شدند.
در آخر جلسه از آنها خواستم که این مصاحبه را عینا در صدا و سیما پخش کنند، ولی قبول نکردند؛ به آنها گفتم اگر من بر ضد عقاید خود صحبت می کردم این کار را می کردید! به خبرنگاران حاضر گفتم شما مامورید [مامور وزارت اطلاعات] نه خبرنگار! به یکی دو تن از آنها برخورد و ناراحت شدند، به همین دلیل کارت‌های خبرنگاری خود را به من نشان دادند و مدعی شدند که اطلاعاتی نمی باشند و من به آنها تهمت زده ام!
گفتم اگر راست می گوئید که مستقل هستید صدای ضبط شده این جلسه را منتشر کنید؛ اگر بیم آنرا دارید که این اقدام برایتان دردسر امنیتی ایجاد کند، از قول شخص من بگویید و بنویسید که شاهد بودید سید حسین بروجردی گفته است در زندان اوین مورد شکنجه قرار گرفته و از کلیه حقوقش محروم گردیده؛ ولی بازهم قبول نکردند!
به آنها گفتم پس شما اطلاعاتی هستید ولی با پرستیژ خبرنگاری! فقط وقایع و دیدگاه‌هائی را منعکس می‌کنید که مورد تایید حکومت باشد و هیچ ارزشی برای دیگران قائل نیستید.
در آنجا چند دوربین و دستگاه ضبط صدا وجود داشت به حساب اینکه قرار بود از من اعتراف بگیرند و در رسانه های دولتی پخش کنند؛ بنابراین یقینا چند نسخه از تمام گفت و شنودهای ما در آن جلسه ثبت و ضبط شده؛ هم در اختیار آن چند خبرنگار است و هم در آرشیو صدا و سیما و امیدوارم کسانی که امکان دسترسی به آنرا دارند در اختیار مردم قرار دهند تا افکار عمومی از انواع اتهام‌های ناجوانمردانه آنها و پاسخ های محکم ما مطلع شوند.
جا دارد نکته دیگری را به جواب‌هائی که به آنها دادم اضافه کنم: بنده شخصا از مصاحبه و گفتگو با رسانه های آزاد استقبال می‌کنم و آنرا امری شایسته و بایسته می دانم؛ رویداد فوق را از آن جهت عنوان کردم که منتقدانم بدانند اگر بر فرض محال، ارتباط با رسانه های خارجی خطا باشد، در آنصورت باز هم ما و مردم چاره دیگری نداشته ایم؛ وقتی رسانه های داخلی محکوم و مجبورند که وقایعی مشابه فوق را سانسور کنند و نهادهای حکومتی هم به شکایات ما رسیدگی نمی‌کنند آیا چاره ای جز رجوع به رسانه ها و سازمانهای خارجی وجود دارد؟

د) راه ملت از حکومت جداست
طبیعی است که عواقب قراردادها و اقدامات بین‌المللی هر حکومتی متوجه همه اقشار آن کشور می‌باشد؛ مردم ایران برخلاف گردانندگان غاصب نظام سر جنگ با جهانیان را ندارند؛ نمی خواهند بیش از اینها مملکت‌شان نماد صلح زدائی باشد و ثروت‌ها و دارائی هایشان به غارت رود و صرف تروریست پروری گردد؛ ما نیز به سهم خود وظیفه داشتیم اعلان کنیم که راه ملت ایران از زمامداران آن جداست؛ اهالی این آب و خاک می‌خواهند در جهان اعاده شرف کنند و حیثیت خود را احیا نمایند؛ تمامی اطلاع رسانی ها، افشاگری ها و دادخواهی های بین‌المللی ما، تثبیت کننده این واقعیت بوده است.

ه) احساس مسئولیت
وقتی سرزمینی به آتش کشیده شود و حکام اشغالگر فقط به فکر غارت اموال و ثروت‌های باقی مانده آن باشند آیا یاری گرفتن از جهانیان جرم است؟ سرمایه های این مملکت برخلف اراده صاحبان حقیقی آن صرف هزینه توسعه‌طلبی های سیاسی و تسلیحاتی و بحران آفرینی در خاور میانه می‌شود؛ آیا ایستادن در برابر این بی‌عدالتی ها و ستمکاری‌های بزرگ، ضدارزش است؟ آیا فراخوان برای اهتمام جامع در امدادرسانی به زلزله‌زدگان دیکتاتوری اسلامی، گناه است؟ آن هم در شرایطی که فساد و تباهی این نظام بر هیچ کسی پوشیده نیست.
بحث دیگری که مطرح می‌باشد به امور معنوی و عبادی برمی گردد؛ خداوند از بندگانش دعوت کرده تا با هر لسانی و با هر وضعیتی که می توانند او را بخوانند؛ ولی آخوندهای خودمحور مدعی هستند فقط از طریق تفکرات ولایت فقیهی باید پروردگار پرستیده شود؛ در همین راستا فقط روحانیون حامی خامنه ای می توانند در رسانه جمعی ابراز نظر کنند؛ اینها تجلی عینی استبداد و تک صدائی مذهبی است که باعث بی اعتباری دین و معنویت و نابودی سلولهای وجدانی ملت تحت فشار گردیده؛ من به عنوان یک روحانی مردمی و پیشوای توحیدی باید هشدار می‌دادم و افشاگری می کردم.
بنده در این نوشتار از مدخل سلول سرد و مرگبارم بار دیگر اعلام می کنم که از تمامی گردانندگان رژیم و مراجع تقلید وابسته به ولی‌فقیه، شکایت دارم و حاضر به هرگونه همکاری برای محاکمه آنها هستم؛ بنده تا روزی که امیدی به اقدام داخلی و بین‌المللی برای محاکمه آنها وجود داشته باشد سکوت نخواهم کرد و آزادیخواهان را تنها نخواهم گذاشت؛ گذشته ما با صدای بلند می گوید که بروجردی مرجع گرفتاران است و تا جای ممکن برای رسیدن به حقوق‌بشر و دموکراسی مجاهدت خواهد کرد.

و) چند نمونه از اتهام‌های ناعادلانه در این خصوص (به انتخاب گردآورندگان)
پس از بازداشت آیت‌الله بروجردی در مهر ماه 1385 به پیش نمازهای مساجد اعلام شده بود اقدام ایشان برای درخواست کمک از خارجی ها را در منابر خود محکوم کنند؛ احمد جنتی نیز در یکی از خطبه های نماز جمعه آن زمان، بدون اینکه اسمی از آقای بروجردی ببرد موضوع را در قالب "شکایت بردن مسلمانان به کفار" مطرح کرده و با توسل به قواعد فقه شیعه آنرا محکوم نموده بود!
در یکی از مقالت اختصاصی که در دشمنی با قرائت آیت‌الله بروجردی از اسلام، در روزنامه معلوم الحال کیهان منتشر شد آمده است: "بروجردی و هوادارانش برای تبلیغ آیین من درآوردی خود علقه عجیب و زایدالوصفی به مصاحبه با رسانه های خارجی و دیدار و نامه نگاری با مقامات غیرایرانی دارند. وی در یکی از جالب ترین اقدامات خود شکایت اهل اسلام را به محضر رهبر مسیحیان جهان [پاپ اعظم] برده است... و در "جای دیگری از سازمان ملل می خواهد در حمایت از دیانت من‌های سیاست قطعنامه ای صادر کند www.kayhanarch.kayhan.ir، تاریخ9 مهر شماره19476 شماره ،1388 مهر(.
این نگاه خصمانه و حقیرانه نسبت به نظرات و اقدامات آقای بروجردی تا کنون نیز ادامه یافته، مثل همین اواخر، در سایت خبری تحلیلی عصر امروز، مطلب خشم‌آلود و اهانت آمیز زیر منتشر شد: "چه بسیار افرادی بوده اند که با نام امام زمان به ساحت حضرتش خیانت کرده‌اند و موجب گمراهی مردم شده اند ... یکی از اینها سید حسین کاظمینی بروجردی است... همین چندی پیش مجددا دست به دامن همین اربابان زر و زور خارجی و دشمنان تشیع و اهل بیت و دیکتاتوران عالم شده و ... پیام وا اسلاما می دهد! تعریف و تمجیدهای مکرر شبکه های انگلیسی و آمریکائی طرفدار فتنه از این روحانی نما و انتشار مطالبی با عنوان، رنج‌نامه‌های این عنصر خود فروخته که هر از چندگاهی منتشر می‌گردد، آن هم برای اولین‌بار از تریبون رسانه های خارج نشین مخالف نظام؟! نشان دهنده عمق استقلال مذهبی! و سیاسی این عنصر خود فروخته است. حال باید از وی پرسید که اگر او از مقام پدر و روحانیت بوئی برده بود و به واقع در محضر امام زمان شاگردی کرده بود راضی می‌شد که دست به دامان دشمنان واقعی امام زمان دراز کند! و نظام اسلامی را متهم نماید! www.asremrooz.ir، 7 شهریور 1392 کد:  63157
در پاسخ به اهانت های فوق به آنها می گوئیم که آقای بروجردی در این بخش چند جواب محکم و مستند به سوالات و اهانت های شما دادند؛ آیا مرد آن هستید که نظرات ایشان را منتشر کنید؟ اگر واقعا دلسوز اسلام و مسلمین و ایران بودید، باید ادله آیت‌الله بروجردی را آزادانه به بحث می گذاشتید، نه آنکه یک طرفه به قاضی بروید!
Previous
Next Post »