آزادی انتخاب دین، تبلیغات مذهبی و اجتماعات ومنع استراق سمع و تجسس و تفتیش عقیده وتحریم هر دین یا ایدئولوژی استبدادی و تک صدایی

آزادی انتخاب دین، تبلیغات مذهبی و اجتماعات ومنع استراق سمع و تجسس و تفتیش عقیده وتحریم هر دین یا ایدئولوژی استبدادی و تک صدایی 


- "لا اکراه فی الدین" (بقره، 256 ) این کلام بطور واضح می گوید که دین اجباری و حکومتی، دین نیست؛ زندانی عقیدتی در اسلام موضوعیت ندارد؛ وادار کردن مردم به قبول دین یا عقیده خاص، خارج از محدوده رسالت پیامبران است؛ بنابراین تک صدائی کردن هر دین و مکتبی و هرگونه تفتیش عقیده و تجسس، محکوم است؛ مطالبات هیچ شهروندی نباید به دلیل عقاید مذهبی یا سیاسی اش پایمال گردد؛ نمی توان کسی را به دلیل گرایش های فکری اش از حق تحصیل و اشتغال، محروم نمود؛ احراز پست های دولتی و حکومتی، حق مشاع همه ایرانیان است و در تعیین صلاحیت و کفایت آنها نمی توان دین و باورشان را ملاک قرار داد؛ و در یک کلام، آمران و عاملان تفتیش عقیده، محارب خدا و رسولند.
یکی از آشکارترین مظاهر تضاد قوانین این رژیم با اسلام واقعی همین است که در مراحل گزینشی برای استخدام در نهادهای دولتی، وکالت مجلس، بورسیه های تحصیلی و...، حتما باید شخص بگوید و امضا کند که بر التزام عملی به ولایت فقیه پایبند است! درحالی که اسلام می گوید دین امری فردی است و اصول به کسی ربط ندارد که دیگری پیرو چه عقیده و مذهبی می‌باشد.
لا نفرق بین احد من رسله" (بقره، 285) سلب نمودن حق آزادی انتخاب دین مغایر با کلمات ربوبی است؛" - تمامی پیروان ادیان و مذاهب الهی، یک خانواده بزرگ توحیدی هستند؛ بنابراین هرگونه ایجاد تنش و تحریک منفی و مخرب در صفوف موحدان عالم، یک حرکت شیطانی است؛ فرقی بین انبیاء نیست، پیرو هر دینی که باشید خوب است به شرط آنکه به خدا برسید نه آنکه در تله پیرایه ها یا انحصارگرائی‌ها گیر کنید
و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن" (عنکبوت، 46) هیچ مجوزی برای جدل و جنگ و دریغ" کردن فعالیت‌های تبلیغی کسانی که غیر هم کیشتان هستند وجود ندارد؛ باید آنچنان بر اعصابتان مسلط باشید که پیروان دیگر ادیان احساس امنیت و آسایش کنند.
- "لا تحسسوا و لا تجسسوا" (میزان الحکمه، ج 2، ص 206، ازصحیح مسلم ج 4، ص 1985، حدیث 28، ازپیامبر) در امور محسوس و پنهانی مردم تجسس نکنید؛ پیگیری نکنید؛ کنکاش نکنید؛ خبرجوئی نکنید؛ [لا تحسسوا: امور آشکار و محسوس، لا تجسسوا: امور پنهان] یکی از ابزارهای حکام استبدادی تجسس و تفتیش است؛ در این اسناد هردوی آنها تحریم شده اند.
- "لا تفتشن الناس عن ادیانهم" (میزان الحکمه، ج 2، باب التجسس، ص 208 از امام صادق) هیچ وقت مردم را تفتیش نکنید که چه دینی دارند، چه آئینی دارند، چه مذهبی دارند، چه فکری دارند، چه مکتبی دارند؛ تفتیش عقیده نهی شده و حرام است.
- "تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضا بعضا اربابا من دون الله" (آل عمران، 64) همه جوامع دینی مجازند بطور مشترک میتینگ های کوچک و بزرگ برگزار کنند؛ این جواز آسمانی حکومت ولی‌فقیه را محکوم می‌کند؛ زیرا آنها اشخاصی چون بنده را از برگزاری اجتماعات بزرگ با حضور پیروان ادیان و عقاید مختلف محروم کردند.
- مولا علی فرمود: "استجیبوا النبیاء و سلموا بامرهم و اعملوا بطاعتهم تدخلوا فی شفاعتهم"(تفسیر برهان، ج 3، ص 57) یعنی به هر کدام از انبیاء عرض ادب و همراهی کنید مورد شفاعت ایشان قرار گرفته و به خدا می رسید.
- "و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا یزالون مختلفین" (هود، 118) خداوند اگر می خواست دین واحدی را بر جهان حاکم کند این کار را می کرد؛ پس هر مکتب فاشیستی مانند ولایت فقیه که همه ارکان فکری و اجرائی را تحت مدیریت قواعد خویش درآورده و به دنبال تحمیل آن بر دیگر ممالک نیز رفته غیر الهی و ضداسلامی است؛ هدایت و سعادتی که به اجبار و زور تحمیل شود، نه هدایت است و نه سعادت؛ بلکه مکر و فریب است و بهانه هائی برای ایجاد خفقان و سرکوب!
- "و لو شاء ربک لمن من فی الارض کلهم جمیعا افانت نکره الناس حتی یکونوا مومنین" (یونس، 99) هرگونه ادعا در تاسیس حکومت دینی مطلقه و تحمیل نمودن ایمان و عقیده بر خلق ا، فاقد اعتبار آسمانی و مشروعیت الهی است.
تک صدائی کردن هر آئینی، اوج انحصارگرائی است؛ تبلور اقتدارگرائی است در برابر قانون گرایی؛ تک صدائی یعنی حرکت برخلاف مشی عملی همه انبیاء سلف؛ تک صدائی، چیزی جز دیکتاتوری و خودمحوری نیست؛ تک صدائی شدن مذهب، لاجرم با خفقان و سرکوب که از اهرمهای حکام وجدان گریز و چپاولگر است می آمیزد و به فاشیسم و نازیسم مذهبی مبدل می‌شود که در آن ارزش انسانها به اندازه وابستگی و اطاعت از حکومت تعیین می گردد!
اینها همان ویژگی های مذمومی است که بر طبق توضیحات فوق و اسناد چند قسمت قبلی محکوم است؛ جالب اینجاست که گردانندگان این نظام می خواهند در عین استبداد، خویش را عاری از چنین خصایص پلیدی جلوه دهند! ولی با این همه سرکوب و آسمان و ریسمان به هم بافتن ها، نتوانستند مانع از بی آبروئی خویش شوند؛ آنها دیگر قادر به روی پا نگه داشتن اسلام تک صدائی ولایت فقیه نیستند و اگر حمایت روسیه و چین نبود تا به حال ده ها بار به تاریخ پیوسته بودند!
زمانی که روحانیون و فقهای سیاسی به حکومت رسیدند فریاد "وا اسلاما، وا قرآنا"ی آنها تبدیل به عربده "هل من رقیب" شد! وعده آبادانی دنیا و آخرت را با سرقت بیت المال، خیانت، زندان، شلاق، شکنجه، تیرباران و برای جهانیان نیز اعدام، سنگسار، تجاوز، خفقان و سرکوب محقق کردند! اشکال جدیدی از بحران آفرینی و تروریست پروری و جنگ افروزی را به ارمغان آوردند؛ آری اینگونه برای الهیات و ملت دلسوزی کردند و از ما نیز توقع همکاری داشتند!
́ به یکی از معاونین وزارت که برای بازجوئی من آمده بود گفتم از کی در این کشور فعالیت‌های دینی جرم محسوب می‌شود؟ مگر من حرفی جز "قال الله" و "قال رسول الله" زدم؟ جواب داد: "مسئله اینها نیست! شما کار خاصی برخلاف شرع نکرده ای؛ مشکل اینجاست که عملا در یک کشور نمی‌شود چند نوع اسلام وجود داشته باشد؛ برای ما فرقی ندارد که شریعتمداری باشد یا منتظری یا تو! هر کسی که ساز مخالف بزند باید از بین برود!"
به او گفتم دشمنی شما با من در آنچه که می گویید خلاصه نمی‌شود! پرسید چطور؟ گفتم: برای رفع مزاحمت وجود من در برابر اسلام تک صدائی تان می‌توانستید بنده را از این کشور تبعید کنید؛ یا اینکه به زندانی کردنم بسنده نمایید؛ ولی طی این سالها اینجانب هم بازداشت بودم، هم ممنوع الخروج بودم، هم شکنجه شدم، هم از درمان و مرخصی محروم بودم، هم دائما تحت ترور شخصیت و شایعه سازی شما قرار داشتم، حتی به من اجازه ندادید در مراسم تشیع جنازه مادرم شرکت کنم!
البته او برای اینجور صحبت ها نیامده بود، در ادامه گفت: "چرا مثل امام حسن عمل نمی کنی! [چرا با حکومت صلح نمی کنی] آن هم در اوضاع و احوالی که جبهه مشترک صلیب صهیونی علیه اسلام صف آرائی کرده و..."

این حرف را بارها به من زدند و در دادگاه نیز آنرا تکرار کردند؛ او گوش شنوای حقیقت نداشت لذا از طریق این مقاله به او و همفکرانش عرض می کنم که از چند دهه پیش یزیدیان زمان عزم انهدام الهیات را کردند و در این راه می خواستند با زر و زور و تزویر، ما را نیز به خدمت بگیرند؛ لذا این سال‌ها برای ما شباهت به دوران امام‌حسین داشت نه امام حسن!
Previous
Next Post »