واقع گرائی در فاجعه اسلام زدائی و اسلام هراسی
قسمتی از درد دلهای شفاهی و تلفنی آیتالله بروجردی در
فلسفه تدریس مطالب کتاب حاضر که با این بخش مرتبط است: "من به عنوان یک
پیشوای مذهبی که در متن جامعه زندگی کرده ام می گویم که کار از این حرفها گذشته
که ما بخواهیم بگوئیم اسلام دین سنگسار و اعدام و خشونت و جنگ نیست و جهان باور
کند! وقتی که حضرات آیات عظام، رسما و علنا و عملا حامی زندان و اعدام و ترور
هستند، حال روزی هزار بار هم ما بیاییم و بگوییم که اسلام مخالف این چیزهاست، صدها
آیه و روایت را برجسته کنیم تا اثبات کنیم خدا و قرآن حامی حقوقبشر و دموکراسی
هستند، کسی باور نمیکند!
مردم [و جهانیان] نگاه میکنند به آنچه اتفاق می افتد، چه
کسی آن بال نشسته و مملکت را غارت میکند؟ یک آخوند! [به نام ولیفقیه] چه کسانی
حکم می دهند که مردم دادگاهی و شکنجه شوند؟ آخوندها! چه کسانی از کار آنها حمایت میکنند؟
مراجع تقلید، که باز همه آخوند هستند! همه آنها لباس پیامبر تنشان است! خوب، حال
آیا دنیا حق ندارد که از اسلام متنفر باشد؟ آیا میشود به دنیا گفت چرا پیامبر را
زیر سوال می برید؟
من بارها از اینکه برای دفاع از حقوقبشر به آیات و روایات
استناد می کنم، احساس سنگین و سختی در قلبم ایجاد میشود! چون می دانم اقشار
ایرانیان داخل و خارج که جان و مال و آبرو و شغل و اموالشان را با اسم همین قرآن و
احادیث مصادره کردند از چنین جملات و کلماتی متنفر شده اند! جهانیان نیز همین نگاه
را دارند؛ به آنها حق می دهم؛ خودم سالهاست که دارم می چشم و میبینم!
بارها شده با چشم خودم شاهد بودم که روحانیون قدیمی و با
سابقه که سالها امام جماعت و منبری بودند و مردم را به سمت خدا دعوت میکردند در
حیاط همین بند ویژه روحانیت اوین به خدا و قرآن فحش های بسیار مستحجن داده اند!
بسیار دیدم که روحانیون سید بعد از شکنجه شدن، با صدای بلند و عربده کنان به اهل
بیت که اجدادشان هستند ناسزاهای ناموسی داده اند! اینها چیزی نیست که من از کسانی
شنیده باشم و بگویم "یحتمل الصدق و الکذب" [شاید این اخبار راست یا دروغ
باشد] خیر! سالهاست که من در زندان دارم می بینم! پروردگار عالم ناظر است و معاصرین نیز می دانند که من در زندان و
بایکوت ولیفقیه و زیر بمباران همیشگی ترور شخصیت هستم و اتحادیه اروپا و سازمان
ملل هم توجهی به وضعیت من نکردند؛ گروه 1+5 که در این سالها از قدرت و فرصت های
مناسبی برخوردار بود نه تنها اولویت را به حقوقبشر نداد بلکه حتی زندانیان سیاسی
را فراموش کرد؛ در چنین شرایطی کار خاصی از دست من و دیگر زندانیان بر نمیآید؛
تنها چیزی که به ذهنم رسید همین بود که برای دفاع از حقوق اولیه خدا و خلق، تفاسیر
و تعابیری که حکام اسلامسیاسی در طول این 1400 سال به دور انداختند را احیا کنم و
اسرار فریبکاری آنها را فاش نمایم؛ شاید از این طریق کمکی به همگان بشود".