الف) پاسخ به چند سوال
سوال سوم: آیا در اسلام نماز خواندن واجب است؟
اگر از مردم ایران پرسیده شود که نماز از چه سنی واجب می
شود؟ یقینا اکثریت مطلق بر اساس تربیت دینی که رایج بوده جواب می دهند از سن بلوغ!
ولی بیائید در حکومت نظامی نامرئی ولی فقیه با هم به یک بحث کوتاه وارد شویم و به
جواب نهائی برسیم.
"قال
سالته عن الغلم متی یجب علیه الصوم و الصله؟ قال اذا راهق الحلم و عرف اصله و الصوم"
(وسائل الشیعه، ج 4، ص 19) برادر امام کاظم که خود برادر امام، پسر امام و عموی
امام است، میگوید از ایشان پرسیدم از چه زمانی نماز و روزه بر انسان واجب می شود؟
دو شرط را فرمود: از وقتی که اول جنسیتش ظاهر شد و بالغ گردید، و ثانیا نماز و
روزه را فهمید؛ که البته در بیان شرط دوم "عرف" به کار رفته نه
"علم"!
دقت کنید نگفته از زمانی که نماز و روزه را دانست؛ بلکه
فرمود از روزی که معرفت و شناخت به دست آورد! یعنی به محتوای عبادات پی برده باشد و درک کند که به ظواهر نمیشود بسنده
کرد؛ کسی که به این مرتبه رسیده باشد در نماز تمرکز و التفات لازم را دارد وگرنه
بنابر روایات دیگری نمازش مقبول نیز نخواهد شد!
امام صادق امر فرموده اند که "لا تکرهوا الی انفسکم
العباده" (اصول کافی، ج 2، ص 86) یعنی عبادات را با اکراه و تحمیل کردن بر
خود انجام ندهید؛ در حالی که می توانست بفرماید از زمانی که به سن بلوغ رسیدید باید
در هر حالت به زور و اجبار هم که شده آنها را ادا کنید! به عبارت دیگر، کسی که با
زور و بی میلی و اکراه انجام دهد، برخلاف دستور امام صادق عملا کرده و مرتکب معصیت
شده است!
واجب و اجباری کردن فروعی چون نماز و روزه برای کسانی که
معرفت و شناخت لازم را به آن پیدا نکردهاند خطاست؛ به ویژه اگر به یاد بیاوریم که
ابن ملجم و شمر و قاضی شریح و...، همانند فقها و قضات ولی فقیه جزو نمازگزاران
برجسته و قاریان و حافظان قرآن بوده اند! اگر عبادات با عرفان همراه نباشد خراب و
فاسد میشود و انسان را به انحراف می کشاند.
ضمن آنکه باید توجه زیاد کرد که عبادات کانال دو طرفه
هستند بین عبد و معبود؛ یعنی انسان متعهد میشود که یک سری مناسکی در محضر خالق و
رب خویش به جای آورد، از آن طرف نیز خداوند یک وعده هائی را مشخص کرده که باید
آثار آن به مخاطب برسد؛ مثل دور کردن نمازگزار از معاصی "ان اصله تنهی هن الفحشاء
و المنکر" (عنکبوت، 45.)
حال کسی که نماز می خواند و غرق در ظلم و فساد است چه
فایده ای دارد؟ کسانی که مانند فقهای سیاسی و هوادارانشان اهل نماز و روزه و
عبادات هستند فکر می کنند رابطه شان با خدا درست می باشد و لذا مقام و فهمشان از
دیگران بالاتر است؛ چنین افرادی اگر اهل عبادت نبودند بهتر بود زیرا لااقل چنین
تصور غلطی در ذهنشان نقش نمی بست و خود را از دیگران برتر نمی دیدند!
اینهائی که به ظواهر چسبیده اند و بر روایاتی چون نماز
ستون دین است "الصلاة عمود الدین" یا احکامی که می گوید نماز از فلان سن
تکلیف میشود تکیه میکنند در واقع فقط بخشی از روایات را ملک قرار داده اند؛ آنها
فراموش کرده اند که چنین خطابهای تندی نیز وجود دارد: "ویل للمصلین"؛
"رب صائم لیس له من صیامه ال الجوع"؛ "رب تال القرآن و القرآن
یلعنه" و "ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج"!
به جای این همه ظاهر سازیها ای کاش سر سوزنی به اصل موضوع
توجه میکردند؛ از پیامبر روایت شده: "ان
الله ینظر الی قلوبکم و لا ینظر الی صورکم" (جامع الثقیل، ج 1، ص 74 ) یعنی
"ما درون را بنگریم و حال را ؛ نی برون را بنگریم و قال را" همچنین امام
رضا در عبارتی تاکیدی فرمود: "لیس العباده کثرة الصله و الصوم انما العباده
التفکر فی امر ا" (اصول کافی، ج 2، ص 55) یعنی عبادت، تفکر در امر خداست نه
در زیادی نماز و روزه!
بله، نماز می تواند از بعضی جهات ستون دین باشد ولی از
زمانی که با عرفان و بدون اکراه اجرا شود، آنوقت به انسان واجب است؛ این اسناد بر
فردی و خصوصی بودن این امور و غیر تحمیلی بودن آنها دلالت می کنند؛ اگر واقعا نماز
ظاهری ستون دین است پس چرا خوارج و کوفیان با آنکه اهل نماز و قرائت قرآن بودند با
امیرالمومنین و امام حسین قتال کردند؟
اگر جمیع اسناد مربوط به عباداتی چون نماز و روزه را در
نظر بگیریم بطور خلاصه این برداشت به دست میآید که عبادات اگر با معرفت ادا گردند
و نتایج مثبتی برای شخص داشته باشند مفید خواهند بود و باید انجام داد؛ مثل آثاری
شبیه این موارد را به همراه آورند: "تسکین یافتن، تقویت رابطه با خدا و کسب
تقرب به درگاه او، پرواز و معراج، دوری از ظلم و قساوت و گناه، حاجت روایی، یافتن
واقعیت ها و حقایق، خروج از اسارت در مادیات و توجه یافتن به معنویات و الهیات".
اما اگر هیچ یک از مقاصد فوق را برآورده نکنند مثل نماز می
خواند ولی این نماز نه او را تسکین می دهد، نه از ظلم و گناه دور میکند، نه به
خداوند تقرب می یابد و نه ثمره ای برایش دارد، در چنین شرایطی بر او تکلیفی نیست.
البته این چالش مطرح است که چرا مثل امام حسین در ظهر
عاشورا در مقابل تیرباران دشمن نماز جماعت خواند؟ جواب در اتهاماتی که به ایشان
بسته بودند نهفته است! شایعه کردند حسین بن علی بی نماز شده و از دین جد خود
برگشته، او برای آنکه برای تاریخ و برای مهاجمین اتمام حجت شود که این حرفها همه
بهانه است، آن مانور عبادی را برگزار نمود و دلیل دیگری که من در مباحثی که مربوط
به مقتضیات زمان است توضیح دادم.
مثل امام حسن، صلح کرد؛ امام حسین ایستادگی کرد و به شهادت
رسید؛ امام سجاد سکوت سیاسی و افشاگری از طریق ادعیه و مناجات ها را برگزید؛ امام
باقر و امام صادق در وادی تدریس معارف گام نهادند و شاگردان بسیاری داشتند؛ امام
کاظم هیچ یک از روش های گذشته را انتخاب نکرد و به زندانی شدن تن داد؛ امام رضا همه
سنت های قبلی را برای خویش منسوخ کرد و ولیعهدی ظالم و غاصب را پذیرفت؛ پیش از
آنها حضرت ابراهیم به محاجه های اعتقادی با منکرین توحید پرداخت؛ حضرت موسی مناظره
عملی با فرعونیان برپا کرد و همچنین امت خویش را هجرت داد؛ حضرت عیسی وارد چنین
مقوله هائی نشد و...، اگر فقط ظواهر را ملک قرار دهیم، پس روش امام حسن و امام
حسین در تناقض با هم قرار داشتند؛ یا حضرات موسی و عیسی بر خلف تفکرات هم گام
نهادند و...؛ ولی همه ما می دانیم که اینطور نبوده، انبیاء و اولیاء الهی موید و
مبلغ یکدیگر بوده اند.
کلید حل این معما در مقتضیات زمان و شرایط هر مقطع است؛ در
مورد عبادات و همه احکام و قوانین دینی نیز وضع همین طور است؛ مولا علی متهم به بی
نمازی بود که حتی شهادت او در محراب باعث تعجب خیلی ها شد و پرسیدند علی در محراب
چه کار می کرده؟ این نشان می دهد در آن دوران ظواهر و فروع دین ملک قضاوت عمومی
بودند و اهل بیت نیز مجبور بودند همسوئی کنند و حتی چنین فروعی را برجسته نمایند
تا متهم به کفر و الحاد و ارتداد و خروج از اسلام نشوند همانطور برای مولا علی و
امام حسین چنین چیزی رخ داد.
در همین راستا آن بخش از سخنان و سنت امامان آسمانی که در
این مقوله ها بود [یعنی اهمیت دادن به عبادات و مناسک شرعی] بیشتر مورد توجه قرار
می گرفت و روی آن مانور داده می شد و همه جا تبلیغ می گردید؛ در حالی که روایاتی
مانند آنچه [در بال] از امام کاظم نقل شد [که وجوب نماز صرفا در رسیدن به سن بلوغ
نیست.] نیز عنوان شده بود ولی چندان مورد توجه قرار نگرفت و به نوعی از ظرف اسلام به
بیرون انداخته شد! اما حال رشد و شناخت بشر بال رفته، عقل ها و وجدانها می توانند
بپذیرند که یکی از شروط وجوب عباداتی چون نماز و روزه، همانا معرفت و آثار نیک
دریافت کردن است و اگر در کسی چنین عرفان و نتایجی جاری نباشد بر او واجب نیست!