زحل نیوز- از هزار و سیصد روز پیش تا کنون، هواداران جنبش سبز
که بخش بزرگی از مردم ایران را تشکیل می دهند، بخشی از روح جمعی خود را در حصر می دانند.
از هزار و سیصد روز پیش تا به امروز دلسوزان مردم و کشور و نظام بارها و بارها به این
رویه غیر قانونی اعتراض کرده اند. هزار و سیصد روز است که می گوییم و می نویسیم، حتی
گاهی فریاد می زنیم اما چشم ها کور است و گوش ها کر.
زحل نیوز به نقل از کلمه – شهرزاد موسوی: تاریخ ایران زمین پر از سرگذشت تلخ مردمانی است که
در سرزمینی بزرگ و پربرکت در مضیقه و ظلم و نابرابری زندگی می کنند. در این داستان
بارها و بارها چهره زشت ظلم تغییر کرده است اما مردم همان مردمند. به قول میرحسین موسوی،
ما در سرزمینی زندگی میکنیم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمیرسند و رسیدن حق
کسانی است که نمیدوند.
هزار و سیصد روز از ۲۵ بهمن
۱۳۸۹ می گذرد.
هزار و سیصد روز پیش در غروب روز ۲۵
بهمن ماموران مانع خروج رهنورد و موسوی برای شرکت در تظاهرات
۲۵ بهمن
شدند و دو ماشین ون کوچه اختر در خیابان پاستور را مسدود کردند. شامگاه ۲۵ بهمن
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای آخرین بار با اختیار و آزادی با دختران خود صحبت
کردند. حصر خانگی مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد و شیخ مهدی کروبی که از روز
۲۵ بهمن
آغاز شده بود، از روز ۲۷
بهمن ماه کامل شد. در ۲۸ بهمن
۱۳۸۹ نیز
درهای سیاه به جای ون به ورودی کوچه اختر جوش داده شد.
از هزار و سیصد روز پیش تا کنون، هواداران جنبش سبز که بخش
بزرگی از مردم ایران را تشکیل می دهند، بخشی از روح جمعی خود را در حصر می دانند. از
هزار و سیصد روز پیش تا به امروز دلسوزان مردم و کشور و نظام بارها و بارها به این
رویه غیر قانونی اعتراض کرده اند. هزار و سیصد روز است که می گوییم و می نویسیم، حتی
گاهی فریاد می زنیم اما چشم ها کور است و گوش ها کر. حتی دولت یازدهم با وجود عملکرد
قابل قبول یک سال گذشته خود در حوزه های دیگر، در این باره نتوانسته کاری کند و گره
این حصر بی جرم و محکمه را بشکند.
همه می دانند که مسئولیت آغاز و پایان حصر همراهان جنبش سبز
مردم ایران، شخص رهبری است. روزنامه کیهان دی ماه ۹۱ از قول
رهبری نوشت که «موسوی و کروبی را به من بسپارید».
چند ماه پیش علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی
در دیداری با رهبری در مورد حصر صحبت کرد. به روایت خود مطهری او در دیداری به رهبری
گفته که “از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی به نفع
کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در این حال از دنیا برود، مسئله
به صورت یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی باقی میماند. از جناب عالی درخواست میکنم
که به قوه قضائیه دستور بدهید که این موضوع را تمام کنند. اگر لازم است محاکمه شوند،
همراه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه خاتمه داده شود.”
اما پاسخ رهبری به علی مطهری و اکثریت مردم کشورش کوتاه بوده؛
فقط چند جمله، چند جمله سر بالا و کمی تهدید آمیز: “من قبلا درباره بصیرت صحبت کردهام
و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره)
بودند شدیدتر برخورد میکردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود
و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کردهایم.”
پاسخ کوتاه بود، البته نه به کوتاهی جمله ای که در نماز جمعه
سال ۱۳۸۸ تکلیف
را بر همه روشن کرد و شهروندان ایران زمین را به دو دسته تقسیم کرد: دوست و دشمن، خودی
و غیر خودی، موافق و معاند. به کسانی که حفاظت از جانشان به عهده حکومت است و معترضانی
که چه بخواهند و چه نخواهند خودشان باید پاسخگوی خون ریخته شده خود باشند.
اگر چه در ظاهر اراده مردم یا همان خواستن و نخواستن شان در
ظاهر تاثیری نداشت، اما دلسوزان واقعی هرگز از پای نمی نشینند. سرگذشت مردمان ایران
زمین قصه رویارویی ظلم و مظلومیت است. قصه مردمی که از پای نمی نشینند. نتیجه انتخابات
سال ۹۲ نشان
داد که این مردم تسلیم چیزی جز اراده جمعی نمی شوند.
سرگذشت مردمان این سرزمین، قصه هزار و یک شب سیاه و بی پایان
است اما حتی پادشاه داستان هزار و یک شب هم که به خاطر کینه از مادرش تمام زنان را
می کشت، پس از شنیدن هزار و یک پند و نصیحت شهرزاد که در قالب داستان بیان می شد، تغییر
کرد. پادشاه هزار و یک شب خود را در آینه داستان ها دید و نرم شد و در واقع با انسان
ها و دنیا و خودش آشتی کرد. اما در سرزمین ما …
هزار و سیصد روز است که در هر روز آن، ده ها نشانه و شاهد می
آوریم و هر روز روایت باورنکردنی ۹-۸
سال گذشته را تکرار می کنیم؛ هر روز با زبانی تازه و در شکلی
جدید.
می گوییم تا ثابت کنیم که آنچه در آن هشت سال بر ایران و ایرانیان
رفته، چیزی جز بدسگالی و نادانی و ظلم نبوده؛ همانگونه که میرحسین موسوی هشدار داده
بود. همانطور که میرحسین به خاطر آن نه فقط از قدرت و مقام، که از زندگی خود گذشت.
ویرانه ای که ما در این سال ها با آن رو به رو شدیم، همانی است که میرحسین سال ۸۸ در خشت
خام دیده بود. اما همچنان آفتاب در حصر است و سپیده نمی دمد بر آسمان این سرزمین. گویی
هزار و یک شب ما سحر ندارد.